گروه خانواده و مشاوره-کافی است یک منظره پوشیده از برف را در ذهن تان تجسم کنید، خیلی فرقی نمی کند این منظره چه باشد، می تواند بخشی از پیاده رو یا خیابان شهر باشد یا بخشی از یک جنگل، دامنه کوه و یا حتی یک جاده روستایی. واقعیت این است که برف با آن سفیدی چشم نوازش آن قدر به مناظر زیبایی می بخشد که کمتر کسی می تواند عنوان «شگفت انگیز» را به مناظر پوشیده از برف ندهد. حتی برف وقتی بر روی سازه های زمخت و نازیبای زندگی شهری نیز می نشیند آن چنان جلوه ای به آنها می دهد که با دیدن شان انرژی مثبتی دریافت می کنیم.
اما در کنار همه زیبایی های منحصر به فرد فصل زمستان ممکن است به خصوص در روزهای ابری و سرد این فصل که سرمای استخوان سوزش سرها را در گریبان فرو می برد حسی شبیه «دلگیر بودن» به برخی افراد دست بدهد.
اما این حس در بعضی از افراد فراتر از این خود را نشان می دهد و اختلال واضحی در روند زندگی آنان ایجاد می کند. در واقع می توان علایمی از افسردگی را در روابط آنان با خانواده، دوستان و همکاران مشاهده کرد.
به عقیده کارشناسان افسردگی فصلی تحت تاثیر ملاتونین بروز می کند، ملاتونین هورمونی است که توسط غده کوچکی در مغز به نام صنوبری یا پینه آل تولید می شود و نقش مهمی در تنظیم ساعت بیولوژیک بدن ایفا می کند.
تولید این هورمون تا حدی به نور بستگی دارد و به همین خاطر در فصل سرما ممکن است در روند تولید ملاتونین اختلالی ایجاد شود، به همین دلیل کارشناسان بر این باورند که این مسئله می تواند در ایجاد علائم اختلال خلقی فصلی (SAD) تاثیرگذار باشد.
اما اگر شما هم این روزها احساس بی حالی، خستگی یا حتی غمگینی می کنید قبل از این که به خودتان برچسب افسرده بزنید و تقصیرها را به گردن غده پینه آل مغزتان بیندازید پیشنهاد می کنیم این مطلب را با دقت بخوانید.
آسیه امیدوار کارشناس ارشد روان شناسی در ادامه ضمن تعریف افسردگی و بیان نشانه ها و علائم این اختلال، به راه های پیشگیری از مبتلا شدن به افسردگی زمستانی نیز اشاره می کند.
اغلب ما در زندگی مان غمگینی را تجربه می کنیم، شاید حتی برخی اوقات فکر کنیم که «افسرده» شده ایم. اما بیشتر این تجربه ها آنقدر شدت و دوام ندارند که بتوان نام افسردگی را بر آن گذاشت.وقتی که اشخاص دچار اختلال افسردگی می شوند، ممکن است صدای سرزنش خود در ذهن شان طنین انداز شود. آن ها ممکن است توجه خود را بر عیوب و کاستی هایشان متمرکز کنند. تمرکز کردن می تواند برای آن ها به قدری سخت باشد که در فراگرفتن چیزهایی که می خوانند و می شنوند دچار مشکل شوند. آن ها اغلب با دید بسیار منفی به اوضاع می نگرند و مستعد از دست دادن امید هستند.
علایم جسمی افسردگی شامل خستگی و کمبود انرژی است و دردها و ناراحتی های جسمی را نیز به همراه دارد. این علایم گاهی چنان شدت می یابد که اشخاص مبتلا را متقاعد می کند که قطعا دچار نوعی بیماری پزشکی جدی شده اند، هرچند این علایم علت جسمی آشکاری ندارند. افراد دچار افسردگی اغلب احساس خستگی می کنند و ممکن است به سختی به خواب بروند و در طول شب بارها بیدار شوند. اما عده ای دیگر از افسرده ها هم هستند که تمام ساعات روز را می خوابند. آنها ممکن است احساس کنند که غذا بی مزه است یا اشتها ندارند، یا ممکن است افزایش اشتها پیدا کنند. عده ای ممکن است احساس کنند که دست و پایشان سست و بی حال است. افکار و حرکات ممکن است در عده ای کند شود اما عده ای دیگر نمی توانند آرام و قرار داشته باشند،آنها قدم می زنند، بی تابی می کنند و دستانشان را به هم می مالند. علاوه بر این علایم جسمانی و شناختی، ابتکار عمل هم ممکن است در آن ها از بین برود. کناره گیری از دیگران شایع است؛ بسیاری از آنها ترجیح می دهند تنها باشند و سکوت کنند.
افسردگی فصلی نوع خاصی از اختلال افسردگی است که در روزهای معینی از سال شدت می یابد. این دوره های افسردگی معمولا در اواخر پاییز و اوایل زمستان شروع می شود و در بهار بهبود می یابد. افرادی که به این اختلال مبتلا می شوند بسیاری از علائم افسردگی را که ذکر شد دارا هستند؛ علائمی مانند بی حالی، خواب زدگی، پرخوری، افزایش وزن و اشتیاق برای مصرف مواد غذایی که حاوی کربوهیدرات است.
شیوع افسردگی فصلی نوع زمستانی با بالا رفتن عرض جغرافیایی افزایش می یابد،یعنی کسانی که در مناطق مرتفع تر زندگی می کنند(مناطقی که در آن تغییر فصول شدت بیشتری دارد) بیشتر در معرض ابتلا به این اختلال هستند. سن نیز یک عامل پیش بینی کننده قوی به شمار می رود، به طوری که افراد جوان بیشتر در معرض خطر دوره های افسردگی زمستانی قرار دارند. البته بیشتر مبتلایان به اختلال افسردگی را خانم ها تشکیل می دهند.
چون این بیماری بیشتر در مناطق خاصی بروز می کند، تصور بر این است که این اختلال به دلیل تغییر در میزان نور خورشید ایجاد می شود.حتما شما نیز متوجه شده اید که بعد از گذراندن چند روز ابری، دیدن خورشید چقدر در بالا بردن خلق و حالت عاطفی ما نقش دارد و گویی سرزندگی و نشاط را به ما برمی گرداند. در این مورد نیز چون در زمستان و پاییز میزان قرار گرفتن در معرض آفتاب کاهش پیدا می کند، ساعت بیولوژیک بدن روند کندی را دنبال می کند که این امر بر خواب، حالات درونی و هورمون ها اثرگذار است. همچنین شرایط وارونگی و افزایش میزان آلودگی هوا به خصوص در کلان شهرها می تواند از دیگر عوامل تاثیرگذار در این باره باشد.
تحقیقات نشان می دهد که قرار گرفتن در معرض نور یا پرتو درمانی در درمان این بیماری موثر است. البته گاهی اوقات لازم است که در کنار نور درمانی از داروهای ضد افسردگی (با تجویز و تشخیص پزشک متخصص) و کمک یک مشاور استفاده کرد. به طور کلی باید فرد بیشتر در معرض نور خورشید،چه در خانه و چه در محل کار،قرار بگیرد. استفاده از حمام آفتاب نیز مفید خواهد بود.
اصولا افرادی که سابقه دوره های افسردگی دارند، بیشتر احتمال دارد به این اختلال هم مبتلا شوند. با این وجود ممکن است این بیماری در افراد دیگر نیز بروز پیدا کند. لذا اگر احساس می کنید که در زمستان دچار حالاتی شبیه به این اختلال می شوید، قبل از این که به خود برچسب بیمار بزنید، حتما نظر یک متخصص را جویا شوید.ضمن این که نکاتی که در ادامه بیان می کنیم می تواند در بهبود حالات روانی شما نقش داشته باشد:
* تلاش کنید تا حد ممکن از نور خورشید بهره ببرید. از پرده هایی با رنگ روشن استفاده کنید تا نور را از خود عبور دهند، در صورت امکان می توانید در طول روز پرده ها را کنار بزنید.
* در برنامه رژیم غذایی خود حتما استفاده از ویتامین ها و مواد معدنی را در اولویت قرار دهید.یک رژیم غذایی مناسب می تواند در افزایش نشاط شما نقش داشته باشد.از کمک پزشک تغذیه بهره مند شوید.
* ورزش، ورزش، ورزش! پیاده روی حتی در روزهای سرد و ابری به تقویت روحیه شماکمک خواهد کرد. شنا، دو، دوچرخه سواری و کوهنوردی را ازخود دریغ نکنید.
* حتما در جمع های دوستانه و خانوادگی شرکت کنید. شب های بلند زمستانی فرصتی مناسب برای دورهم جمع شدن خانواده و دید و بازدید است.
* خود را مشغول کنید. تنها ماندن و بیکاری می تواند به شما حس کارایی نداشتن بدهد. پس حتما سعی کنید در فعالیت های مختلف شرکت کنید و از این طریق به افزایش حس کارآمدی خود بیفزایید.
* از یک روانشناس کمک بطلبید. اگر احساس کردید حالات افسردگی شما رو به افزایش است، معطل نکنید اقدام هرچه زودتر می تواند بهبود سریع تر را نتیجه دهد.
* به مسافرت بروید. سفر به مناطقی از کشور که بیشتر از نور آفتاب بهره مندند می تواند در روحیه شما اثرگذار باشد.
احساساتی تصمیم نگیرید
مشاور: مهرناز صفرزایی- بدون شک یکی از اهداف ازدواج سالم بچه دارشدن و بقای نسل است، اما متاسفانه درصد کمی از زوجین توانایی بچه دار شدن را ندارند. هنگامی که پزشک متخصص درباره زوجی تشخیص ناباروری می دهد مهم ترین کاری که آن ها باید انجام دهند این است که درباره ادامه زندگی مشترک و پیگیری درمان نازایی و یا قبول سرپرستی کودکی باهم به توافق برسند. بهتر است با صراحت و در آرامش درباره احساسات و نظرات خود صحبت کنند. گاهی اوقات شخصی که درباره او تشخیص ناباروری داده شده است بدون آگاهی از احساسات همسرش گمان می کند که باید فداکاری کند و از زندگی همسرش خارج شود در حالی که جدایی برای او و همسرش آسیب های زیادی به همراه دارد. پس نباید عجولانه و احساسی تصمیم گرفت، حتی بهتر است با یک مشاور نیز به عنوان شخص بی طرف و آگاه در این باره مشورت شود. متاسفانه گاهی اوقات خانواده ها و اطرافیان زوج های جوان به نگرانی آن ها از نازایی دامن می زنند. هنوز چند ماه از ازدواج زن و مرد نگذشته پرس و جو و کنکاش خانواده ها و آشنایان درباره بچه دار شدن شروع می شود و این موضوع باعث به وجود آمدن فشارهای روحی می شود. خانواده ها و اطرافیان باید بدانند که بچه دارشدن نیز مانند دیگر مسائل یک موضوع شخصی درزندگی هر زوجی است که کسی حق دخالت و اظهارنظر درباره آن را ندارد. زوجین نیز بهتر است حتی قبل از ازدواج و در جلسات نهایی خواستگاری درباره بچه دارشدن و زمان آن به توافق برسند. همان طور که گفتیم یکی از اهداف مهم و ارزنده ازدواج بچه دارشدن است اما تنها هدف ازدواج و تشکیل زندگی مشترک نیست. گاهی اوقات زوجینی که دیر بچه دار می شوند و یا بچه دار نمی شوند اهداف دیگری مانند عشق وعلاقه، باهم بودن، تشکیل خانواده و داشتن زندگی مستقل را فراموش می کنند و از هم فاصله می گیرند و دچار مشکلات روحی می شوند که خود این موضوع باعث تشدید نازایی می شود. این زوجین باید اهداف خود را از ازدواج بازنگری کنند تا متوجه شوند که بچه دارشدن همه آن چه از زندگی مشترک می خواستند نبوده است. آن ها باید، در زندگی به دنبال معنای تازه ای برای خوشبختی باشند و سعی کنند شرایط جدید را بپذیرند و برای حل آن تمام تلاش خود را بکنند. عده ای از این زوجین فکر می کنند که به آخر خط رسیده اند و کاملا ناامید می شوند در صورتی که راه حل های دیگری نیز برای این موضوع وجود دارد که فرزند خواندگی بهترین گزینه است. کودکان بی سرپرست زیادی وجود دارند که با تصمیم خداپسندانه شما می توانند صاحب نعمتی بزرگ به نام خانواده شوند و مورد محبت قرار بگیرند. البته زوجینی هستند که شرایط سرپرستی فرزندخوانده را ندارند، این افراد نیز می توانند مخارج یک یا چندکودک بی سرپرست را تامین کنند تا این کارخیر به آن ها احساس مسئولیت دهد و باعث شادی آن ها شود. همچنین می توانند زمانی را به کارهایی که با بچه ها سروکار دارد بپردازند مانند تدریس به بچه ها، فعالیت داوطلبانه در مهدکودک و... .
چگونه میتوانیم دیگران را ببخشیم
برای بسیاری از ما گذشتن و بخشیدن کاری بسیار سخت و گاه غیرممکن است، درصورتی که برای بعضی دیگر چندان هم سخت نیست و میتوانند به راحتی دیگران را ببخشند و اشتباهاتشان را فراموش کنند. در واقع وقتی از بخشیدن دیگران خودداری میکنیم ترجیح میدهیم به جای آنکه گامی در جهت بهبود اوضاع برداریم، در گذشته و مشکلات آن باقی بمانیم و همواره دیگران را سرزنش کنیم. هنگامی هم که نمیتوانیم خودمان را ببخشیم ماندن در احساس گناه را ترجیح میدهیم و بدینترتیب در شرایط روحی بدی قرار خواهیم گرفت.
بخشش چیست؟
بخشیدن، فراموش کردن و ازخودگذشتگی نیست و با تحمل کردن افرادی که ما را رنجاندهاند فرق دارد. شما مجبور نیستید دیگران را ببخشید ولی هنگامی که بدانید اگر از اشتباهات دیگران بگذرید و به آنها نچسبید، چقدر آرامش بیشتری دارید، هرگز کینهتوزی، خشم و قهر را انتخاب نمیکنید. فراموش نکنید که بخشیدن نشانه عزتنفس بالای شماست. بخشیدن، فراموش کردن و رها شدن از احساسات شدیدی است که به حوادث گذشته مربوط میشود. وقتی نمیتوانیم دیگران را ببخشیم، خود را فردی فراموششده، مأیوس و ناتوان میدانیم. در واقع ما نمیتوانیم منکر اشتباهات خود شویم؛ اما میتوانیم رفتار خود را تغییر دهیم تا شرایط مطلوبتر و آینده بهتری را بهخود نوید دهیم.
در واقع بخشش، آمادگی برای رهایی از رنجهای گذشته و تصمیمی است برای پایاندادن به مشکلاتی که از گذشته با خود داریم. البته در بخشی از وجود ما این باور وجود دارد که میتوانیم آرامش فکرمان را با پیروی از نفرت، خشم و رنج بهدست آوریم و همواره حساب و کتابهای عادی داشته باشیم و دچار حالاتی مانند کینه، نفرت و خشم شویم. بدینترتیب نمیتوانیم آرامش داشته باشیم. بخشش میتواند ما را از زندانی که با ترس و غضب در ذهن خود ساخته و بر خود تحمیل کردهایم رها کند.
همه ما میرنجیم
برای همه ما پیش آمده که بارها و بارها از دیگران رنجیدهایم. بعضی از رنجشها کوتاه و گذراست و میتوان آنها را زود فراموش کرد؛ اما هنگامی که احساس میکنیم کسی عمیقا آزارمان داده است به مرحله دشواری میرسیم؛ آیا باید بگذاریم این رنج در وجودمان بماند و شادمانی ما را با خود ببرد یا باید از معجزه بخشش برای التیام زخمهایمان بهرهمند شویم؟ اما اگر بخشش، دردی را که ما در وجود خود احساس میکنیم و عذابمان میدهد درمان میکند، دلیل خوبی داریم که بتوانیم دیگران را ببخشیم. البته این طبیعی است که بعضی ارتباطات باید قطع شوند و بعضی موقعیتها باید تغییر کنند و این شاید ناراحتکننده بهنظر برسد. در واقع گاهی اوقات نمیتوانید مطمئن باشید که آیا قربانی یک حادثه غیرقابل اجتناب هستید یا به شکل ناعادلانهای آزرده شدهاید. شاید لازم باشد برای تشخیص نوع رنجشهایتان بیشتر دقت کنید تا بتوانید تفاوت دردی را که از حساسیتهای خودتان بهوجود میآید با رنجی که بهخاطر دیگران احساس میکنید، تشخیص دهید.
امروزه پزشکان معمولا بیماران خود را نسبت به عوارض جانبی و خطرناک داروهایی که استفاده میکنند، آگاه کرده و بیماران نیز با احساس مسئولیت بیشتری نسبت به سلامت خود اشتیاق زیادی برای مطالعه و کسب اطلاعاتی در زمینه آثار منفی داروهایی که مصرف میکنند نشان میدهند. باید توجه داشت افکار ناراحتکنندهای که به ذهن خود وارد میکنیم نیز عوارض منفی زیادی بر سلامت ما دارند. بنابراین اگر میخواهیم خود را از فشار و ناراحتیهای ناشی از درد و رنجها رها کنیم باید مراقب افکارمان باشیم. همانطور که در مورد داروها و تأثیرات جانبی آنها بر جسم خود مواظب و حساس هستیم، تأثیرات جانبی و مخاطرهآمیز نبخشیدن و کینه داشتن از دیگران و افکار منفی میتواند آثار بسیار بدی بر سلامت جسمانی و روانی ما بگذارد. برای مثال میتوانیم به این امراض و ناراحتیها بر اثر نبخشیدن اشاره کنیم؛ سردرد، کمردرد، زخم معده، اضطراب، بیخوابی و ناامیدی. بسیاری از ما برای درمان بیماریهای جسمانی خود همیشه در حال مصرف دارو هستیم، درحالیکه برای افکار بیماریزایی که به ذهن خود وارد میکنیم هیچ انتخاب و گزینشی نداریم و اجازه میدهیم حتی چیزهایی که سلامت جسممان را تهدید میکنند به راحتی وارد ذهنمان شوند.
اما چگونه از ابتلا به این بیماریها جلوگیری کنیم و کدام دارو قویترین بوده و بیشترین اثر را برای شفای افکار بیماریزا دارد؟ «بخشش» پاسخگوی تمام این سؤالات است زیرا قویترین و شعفانگیزترین دارو محسوب میشود و قدرت رفع تمام این علائم و بیماریها را دارد.
چرا نمیبخشیم؟
هنگامی که بیش از حد به منیتهای خود بچسبیم بخشیدن دیگران برایمان سخت میشود. نیرویی از درون به ما نهیب میزند؛ «او به تو توهین کرده، نباید او را ببخشی»، «چطور میتوانی بگذاری کسی با تو بدرفتاری کند» و. . . این نوع منیتها در بعضی شرایط سخت تأثیر بیشتری بر ما میگذارد و راحتتر شنیده میشود و آن هنگامی است که بهخاطر مشکلات زندگی تحت فشار قرار گرفتهایم و دائم از دیگران توقع داریم به ما کمک کنند. در این مواقع است که ندایی از درون ما را به بخشیدن ترغیب میکند. اما فراموش نکنیم که همیشه قدرت انتخاب برای ما وجود دارد؛ یعنی میتوانیم به جای تسلیم در برابر اینگونه وسوسهها، گذشت و بخشش را برگزینیم و به این ترتیب خودمان نیز به آرامش بیشتری دست یابیم.
همواره بهخاطر داشته باشید که هر چه بیشتر بتوانید ببخشید، بیشتر نیز دریافت میکنید. در واقع هر آنچه در زندگی ارزش داشته باشد فقط زمانی افزایش مییابد که بخشیده شود. هنگامی که گمان میکنید با بخشیدن چیزی را از دست دادهاید بهمعنای واقعی نبخشیدهاید. اگر بااکراه ببخشید، هیچ نیرویی در پس آن وجود ندارد. در واقع مهمترین چیز نیتی است که در پشت عمل شما نهفته است.
نیت همواره باید ایجاد شادی و نشاط برای شخص بخشایشگر باشد زیرا شادمانی بهعنوان پشتوانه و حامی برای شماست و بازگشت عملتان نیز بهطور مستقیم به میزان بخشایش بستگی دارد؛ البته اگر واقعا از ته دل و بیقید و شرط باشد.
شاید برای بسیاری از ما بخشیدن کار آسانی نباشد. اگر شما هم جزو این دسته افراد هستید، توقع نداشته باشید یکباره بتوانید دیگران را ببخشید. عمل بخشیدن نیازمند زمان است؛ اما هر چه بیشتر روی آن کار کنید بیشتر به آن پی خواهید برد. پس برای سلامت جسم و روان خودتان هم که شده همین حالا تصمیم بگیرید بخشیدن را تمرین کنید. شما میتوانید این کار را با بخششهای کوچک شروع کنید تا کمکم بتوانید کسانی را هم که خیلی شما را آزردهاند ببخشید.
چطور ببخشیم؟
تحقیقات نشان داده افرادی که میتوانند ببخشند، افسردگی، خشم و استرس کمتری دارند و امیدشان به آینده هم بیشتر است. همچنین سیستم ایمنی بدنشان قویتر است و نشاط و شادابی بیشتری را تجربه میکنند.
برای تمرین بخشش هرگز منتظر عذرخواهی دیگران نباشید. بسیاری از افرادی که شما را رنجاندهاند اصلا قصد عذرخواهی ندارند. بنابراین اگر منتظر شنیدن معذرتخواهی آنها باشید، ممکن است هیچوقت نتوانید آنها را ببخشید.سعی کنید گاهی از دید دیگران به مسائل نگاه کنید؛ اگر گاهی با فرد موردنظر همدردی کنید، ممکن است متوجه شوید که این کار را از روی نادانی، ترس یا حتی علاقه انجام داده است.
فواید بخشش را بشناسید. مطالعات نشان میدهند افرادی که قدرت بخشش دیگران را دارند توانایی و انرژی بیشتری دارند. همچنین اشتهای بهتر و الگوهای خواب بهتری هم دارند.فراموش نکنید که باید بتوانید خودتان را هم ببخشید. برای بعضی افراد بخشیدن دیگران راحتتر از بخشیدن خودشان است. اما توجه داشته باشید که اگر نتوانید خودتان را ببخشید، اعتماد بهنفستان را از دست میدهید و همواره احساس گناه میکنید.
شما برای اینکه بتوانید راحتتر ببخشید، باید موانع بخشش را از سر راهتان بردارید و فکر و بینش خود را نسبت به آن تغییر دهید. در واقع برای اینکه فکر و ذهن ما آماده بخشش شود، باید بهخود بقبولانیم که باورها و موانع گذشته از بین رفتهاند و دوباره نمیتوانند بر زندگی حال و آینده ما تأثیر بگذارند. ترس یکی از مهمترین موانع بر سر راه بخشش است. اینکه نتوانیم از فکر گذشته رها شویم، مانعی بر سر راه بخشش خواهد بود. تحقیقات نشان داده است افکار و احساساتی که در ذهن خود پرورش میدهیم در بسیاری مواقع باعث بروز ناهنجاری و علائم فیزیکی مانند اضطراب، افسردگی، تحریکپذیری، هیجان، انواع سردردها، کمردردها و. . . میشود و سیستم ایمنی بدن را نیز ضعیف میکند.گاه نیز قضاوتهای نادرست ما مانع از آن میشود که بتوانیم دیگران را ببخشیم؛ بنابراین هیچگاه دیگران را بدون توجه به شرایط خاص خودشان قضاوت نکنید.
به یاد داشته باشید افکار و عقاید ما تعیین میکنند که چگونه زندگی کنیم و هدف و نتیجهای هم که از بخشش حاصل میکنیم رها کردن مشکلات مربوط به گذشته است. متأسفانه بسیاری از ما در هالهای از ترس نسبت به گذشته و وحشت از آینده زندگی میکنیم و گذشته و آینده درنظرمان یکسان است؛ درحالیکه اگر بخواهیم میتوانیم در آینده آرامش بیشتری نسبت به مشکلات تلخ گذشته داشته باشیم.
البته با بخشیدن، واقعیتهای گذشته عوض نمیشوند زیرا گذشته را نمیتوان تغییر داد. ما فقط میتوانیم دیگران را ببخشیم تا به آرامش بیشتری برسیم. بخشش به ما اجازه میدهد با گناه، سرزنش و احساس شرم خداحافظی کنیم و به ما یاد میدهد که با دوست داشتن دیگران از شر ترسهای گذشته رها شویم.
چگونه در شرایط نامطلوب ناراحت نشویم؟
چرا اجازه میدهیم شرایط بیرون و اطرافیانمان اینگونه ما را آزردهخاطر و آسیبپذیر کند؟ در این میان چهکسی مقصر است؛ ما که شاید بیش از حد حساس شدهایم یا دیگران که بهخود اجازه میدهند اینگونه با ما رفتار کنند؟ با اندکی تامل درمییابیم که تقریبا غیرممکن است کاری کنیم که دیگران همیشه آنگونه که ما میخواهیم با ما رفتار کنند یا هرگز ناراحتمان نکنند. پس بهترین راه این است که نحوه پاسخدهی خودمان را با شرایط بیرونی بهدرستی هدایت کنیم. اما توجه داشته باشیم که نباید بهدنبال راهحل فوری بگردیم زیرا اگر میخواهیم نتیجه خوبی بگیریم، باید با صبر و حوصله زیاد تکنیکهای مناسبی را بهکار ببندیم.
در واکنش و برخورد با دیگران هنگامی که بعضی احساسات مانند خشم، اضطراب، خستگی یا احساس گناه بر ما غلبه میکنند، نمیتوانیم واکنش مناسبی داشته باشیم. مثلا اگر در یک مصاحبه شغلی یا هنگام گفتوگو با شخصی مهم بیش از حد دچار ترس، اضطراب یا نگرانی شوید، نمیتوانید بهگونهای مؤثر و موفقیتآمیز عمل کنید. بنابراین از موقعیتی که در آن قرار گرفتهاید میرنجید و آزردهخاطر میشوید.
هر روز هزاران عامل ناراحتکننده اطراف ما وجود دارد. اما اگر تصمیم داشته باشیم واکنش درستی در مقابل آنها داشته باشیم، نباید بگذاریم به راحتی ما را برنجانند. در واقع هیچچیز نمیتواند ما را ناراحت کند، مگر اینکه خودمان اجازه دهیم این اتفاق بیفتد. بنابراین باید ببینیم در یک موقعیت ناراحتکننده چه عواملی باعث میشوند ما واکنش نامناسب یا تندی داشته باشیم. ابتدا بهنظر میرسد وقتی در برابر موقعیت یا شخص خاصی قرار میگیریم احساس یا رفتار نامناسبی داریم که باعث رنجش یا اقدام نامناسبی از طرف ما میشود اما با بررسی بیشتر متوجه میشویم که این باورهای ما درباره رویدادها یا اشخاص مختلف است که نوع احساسات و رفتار ما را شکل میبخشد. باید ببینیم وقتی با موقعیتی دشوار یا شخصی سختگیر مواجه میشویم، قبل از اینکه به احساس یا رفتار خاصی برسیم چه کار میکنیم؟ برای توصیف کاری که در این بین انجام میدهیم واژههای زیادی وجود دارد؛ سریع واکنش نشان میدهیم، تصمیم میگیریم، تحلیل یا قضاوت میکنیم، موقعیت را میسنجیم و ارزیابی میکنیم و...
اما تمام این واژهها تحت عنوان فکرکردن قلمداد میشوند و شیوه تفکر ما در پاسخ به شخص یا موقعیتی خاص، یعنی نحوه پاسخدهی و رفتار ما را در مرحله بعد معین میکنند و نشان میدهند که آیا اجازه میدهیم شرایط بیرونی به راحتی ما را ناراحت کنند یا خیر؟ متأسفانه بسیاری از اشخاص، بهویژه در موقعیتهای خاص و غیرمنتظره اصلا فکر نمیکنند و فقط واکنش نشان میدهند ولی در بسیاری موارد ما براساس باورهایی که نسبت به موقعیتهای مختلف داریم احساس و رفتار میکنیم. اگر باور داشته باشید که شکستخوردن و موفق نشدن خیلی وحشتناک و ناراحتکننده است، از موقعیتهایی که ممکن است در آنها شکست بخورید فرار میکنید یا واقعا شکست میخورید. اگر نتوانید تحمل کنید دیگران راهتان را در بزرگراه ببندند، وقتی چنین اتفاقی میافتد، بسیار عصبانی و ناراحت میشوید.
صرفنظر از میزان موجهبودن موقعیت، طرز تفکر ما درباره آن، معین خواهد کرد که تا چه حد ناراحت میشویم و به چه میزان به عوامل بیرونی اجازه میدهیم ما را برنجانند. در واقع چون شیوه تفکر ما درباره شخص یا موقعیت در این مرحله، طرز برخورد ما را تعیین میکند، در این صورت این توانایی را داریم که پاسخهایمان را کنترل کنیم و به اشخاص یا موقعیتها اجازه ندهیم به راحتی ما را ناراحت کنند.
ما باید مسئولیت احساسات و رفتارمان را قبول کنیم و نباید دائم اشخاص و شرایط را مقصر بدانیم و رفتار خودمان را توجیه کنیم. پذیرش مسئولیت احساسها و رفتارهایمان اهمیت زیادی دارد. مسئولیت به این معناست که شما در قبال احساسها و رفتارهایتان پاسخگو هستید چون توانایی هدایت و کنترل آنها را دارید.
باورهای غلط
بسیاری از باورهای غلط ما باعث میشوند که اجازه دهیم دیگران بهراحتی ما را ناراحت کنند؛ مثلا نگرانی بیش از حد در مورد طرز فکر دیگران درباره ما. این نوع تفکر نگرانی بیش از حد و ترس شدید از خردشدن را بهوجود میآورد اما میتوانید به جای آن درباره ترجیحهای واقعبینانه فکر کنید، میتوانید نسبت به کارهایی که میکنید متعهد باشید و در کنار آن بخواهید دیگران هم شما را تأیید کنند. اما اگر اینگونه نباشد، باز هم میتوانید تحمل کنید؛ یعنی باید بپذیرید که همیشه نمیتوانید مورد تأیید دیگران قرار بگیرید.
باور غلط دیگری که باعث ناراحتی شما میشود این است که فکر میکنید هیچوقت نباید شکست بخورید زیرا تحملش را ندارید؛ این باور بهبیان ساده، یعنی نگرانی بیش از حد از شکست خوردن. نمونههای زیادی در مورد ترس از شکست وجود دارد. بسیاری از افراد موفق هنگامی که شکست میخورند، دچار افسردگی میشوند و گمان میکنند به آخر خط رسیدهاند و نمیتوانند شرایط را بپذیرند. البته یکی از نتایج ترس از شکست معمولا ناتوانی از تحمل انتقاد است؛ یعنی مردم در مقابل هر چیز، توجیه و بهانه میآورند. آنها اجازه میدهند دیگران ناراحتشان کنند چون نمیتوانند قبول کنند که اشتباه کردهاند.
یکی دیگر از باورهای غلط نیز تحمل کم در برابر ناکامی است. این باور به این معناست که بخواهیم آدمها و شرایط همیشه همانگونهای باشند که خودمان انتظار داریم. گاهی حتی چیزهای بسیار کوچک و به ظاهر بیاهمیت میتواند درست به اندازه چیزهای بزرگ یا حتی بیش از آنها اینگونه افراد را ناراحت و عصبانی کند. گاهی تحمل کم در برابر ناکامیها، حس درماندگی و قربانیبودن را برای ما بهدنبال میآورد و این موضوع میتواند موجب واکنشهایی ناشی از خشم و عصبانیت، کنارهگیری، فرار از مسئولیتپذیری، احساس تأسف و... شود. بنابراین در بسیاری از موارد ما از دیگران یا شرایط آزردهخاطر میشویم و میرنجیم چون تحملمان کم است و نمیتوانیم صبر کنیم تا شرایط بهتر شود. در خیلی از موارد هم گمان میکنیم اگر مشکلی پیش بیاید باید سریع بتوانیم برایش راهحلی پیدا کنیم. توجه داشته باشید که پشتکار و شکیبایی در مورد مشکلات و بهدنبال راهحل بودن خوب است اما بهتر است با صبر و حوصله بهدنبال راهحل بگردید.
یکی دیگر از مواردی که ما را متاثر و اندوهگین میکند پرداختن بیش از حد به گذشته است؛ یعنی گمان میکنید چیزی که باعث میشود احساس بدی داشته باشید، گذشته شما و تمام اتفاقاتی است که در دوره کودکی، در روابط پیشین یا در شغل قبلی برایتان پیش آمده است. مثلا همیشه میگویید چون پدر و مادرتان در کودکی رفتار خوبی با شما نداشتهاند، حالا اعتماد به نفس لازم را ندارید یا چون معلم ریاضی شما در دوران مدرسه خوب درس نمیداده شما هیچوقت نمیتوانید به ریاضیات علاقهمند شوید؛ البته شکی نیست که تجارب گذشته ما تأثیر زیادی بر رفتارهای کنونیمان میگذارند ولی تا وقتی خودمان چنین اجازهای را ندهیم حتی مرور خاطرات بد هم نمیتواند ما را ناراحت کند. وقتی ما بپذیریم که شرایط و افرادی که سر راهمان قرار میگیرند همیشه نباید آنگونه باشند که ما میخواهیم، از رفتار و شرایط نامطلوب هم کمتر رنجیدهخاطر میشویم. لحظهای با خود فکر کنید و ببینید هنگامی که واکنش تندی نشان میدهید یا ناراحت میشوید چهکسی عامل اصلی آن است؛ رئیس، همسر، دوست، فرزند یا همکار شما؟ البته این بدانمعنا نیست که نمیتوانید به انتخاب خود از دست کسی یا چیزی عصبانی شوید؛ حتما میتوانید اما درک اینکه چهکسی مسئول احساساتتان است (یعنی خودتان) به شما اجازه میدهد از خود بپرسید: «آیا دوست دارم در این موقعیت اینگونه احساس یا رفتار کنم؟» اگر جوابتان منفی است، در این صورت قصد دارید بدون تغییردادن تفکر نامعقول خود چه کاری انجام دهید؛ تغییری که تأثیر خوبی هم بر احساسات و رفتارهای شما خواهد گذاشت؟
تغییر تفکر
فراموش نکنید برای اینکه بتوانید باورها و افکار غلط گذشته را تغییر دهید باید تعهد، آگاهی و تمرین زیادی داشته باشید. تعهد، نگرشی است که باعث میشود بتوانید مسئولیت احساسات و رفتارتان را برعهده بگیرید. آگاهی نیز نخستین گام به سوی تغییر عملی شیوه تفکر شماست. این درست نیست که انتظار داشته باشید شیوه تفکرتان فورا تغییر کند؛ یعنی اگر بیش از اندازه احساس ناراحتی، اضطراب یا خشم میکنید توجه خود را روی شخص یا موقعیت خاصی متمرکز نکنید بلکه به جای آن از خودتان بپرسید: «در این موقعیت چگونه فکر میکنم که تا این حد ناراحت میشوم، چه عاملی در وجود من باعث بروز اینگونه حساسیتهاست و چطور میتوانم طرز فکر نامعقول خودم را اصلاح کنم؟ نخستین کار این است که در برخورد با هر مشکلی آن را وحشتناک نپندارید. برای خودتان «باید»های خاص درنظر نگیرید و بیجهت رفتارتان را توجیه نکنید. اگر بتوانید این 3مورد را رعایت کنید، قطعا واکنش شما بسیار متفاوت و مناسبتر خواهد بود.
راه دیگر برای برخورد درست در برابر واکنشهای تندتان، پذیرفتن حقیقت و انکار نکردن آن، فرارنکردن از آن یا بزرگنکردن آن است؛ «همسرم دیگر مرا دوست ندارد، شغلم را از دست دادهام، همکارم رفتار بسیار بدی با من دارد، بچههایم بیش از حد اذیتم میکنند و...» در چنین شرایطی پذیرفتن جنبههای مختلف یک موقعیت میتواند شما را کمک کند تا بفهمید چه چیزی را بزرگ میکنید، چرا این کار را انجام میدهید و چگونه میتوانید با آن مبارزه کنید. مثلا اگر بهنظرتان میرسد همسرتان شما را دوست ندارد یا میخواهد ترکتان کند، آیا واقعا نمیتوانید آن را بپذیرید و تا این حد به عشق و محبت او نیازمندید و آیا فکر میکنید طرد شدهاید؟ فراموش نکنید کلید موفقیت در بازداشتن افراد از ناراحتشدنهای بیجهت تمرین زیاد است تا بتوانند شیوه تفکر خود را تغییر دهند و در این مورد هم باید بدانید که هیچ موقعیتی وحشتناک نیست مگر اینکه شما این نام را روی آن بگذارید. قرار نیست دنیا همیشه آنگونه که ما میخواهیم باشد و رفتار دیگران همیشه با ما از سر مهر و عطوفت باقی بماند. پس به دور از وحشتناکپنداری و بایدهایی که خودمان تعیین میکنیم مسائل آنقدر هم که ما فکر میکنیم، سخت و غیرقابل تحمل نیستند.
ایرادی ندارد اگر باز هم نمیتوانید جلوی عصبانیت خود را بگیرید و دائم از رفتار دیگران ناراحت میشوید چون شما در ابتدای راه هستید و برای رسیدن به تحول و آرامش بیشتر، زمان زیادی نیاز دارید اما همین که لزوم این تغییر را حس میکنید حتما میتوانید موفق هم بشوید و حتی برای موفقشدن به صبر و حوصله و تمرین زیادی نیاز دارید.همه ما در موقعیتهای سخت میتوانیم متأسف، ناخشنود و غمگین باشیم اما بیش از حد عصبانی، افسرده و خشمگینشدن یا احساس گناهکردن رفتاری نامناسب است که دیر یا زود ما را از پا درمیآورد.
در بسیاری از موارد نیز بهتر است به جای متهمکردن دیگران یا شرایط بیرونی، لحظهای نیز صبر کنیم و بهخودمان بگوییم: «شاید تقصیر من است!». در این هنگام بهخودتان اجازه میدهید با بررسی بیشتر نسبت به رفتار خود در جهت اصلاح آن گام بردارید. صحبتکردن در مورد مشکلات نیز میتواند تا حد زیادی به حل آنها کمک کند زیرا در این صورت به طرف مقابلتان هم فرصت میدهید نظر دهد و بدینترتیب میتوانید به جای اینکه خودتان به تنهایی تصمیم نادرستی بگیرید، با یکدیگر به نتیجه بهتری برسید. فراموش نکنید زندگی کوتاهتر از آن است که بخواهید بسیاری از لحظات آن را در خشم و ناراحتی به سر ببرید. بهعلاوه شما سزاوار آن هستید که با آرامش و شادمانی بیشتری زندگی کنید.
جوانی هستم ۳۰ ساله که اهل هیچ برنامه ای نیستم ولی چون کار دائمی ندارم می ترسم ازدواج کنم و نتوانم آرزوهای آن دختر را برآورده کنم و برای تامین هزینه های زندگی دربمانم.
ملیحه شهرستانی کارشناس ارشد روان شناسی بالینی: در این مسئله شکی نیست که بهره مند نبودن از توانایی مدیریت مالی می تواند زمینه ساز برخی نارضایتی ها در زندگی مشترک باشد، اما منظور از توانایی مدیریت مالی لزوما داشتن ثروت زیاد و حقوق و درآمد بالا نیست، چرا که اگر این طور بود حداقل در قشر مرفه جامعه باید شاهد ازدواج های بهنگام و زندگی های عاری از نارضایتی می بودیم حال آن که در بسیاری از موارد این طور نیست.
آنچه در پاسخ به شما مخاطب گرامی و دیگر جوانانی که به دلیل درآمد کم یا نداشتن شغل دائمی از ازدواج فراری هستند می توان گفت این است که به تعویق انداختن ازدواج به امید یافتن شغل بهتر و پردرآمد و یا به دست آوردن سرمایه ای بیشتر معقول و منطقی به نظر نمی رسد، چرا که ازدواج دیرهنگام آسیب هایی به همراه دارد که بی تردید با شغل دائمی و موجودی بالای حساب بانکی قابل جبران نیست.
«انتخاب شریک زندگی از خانواده های هم تراز از نظر اقتصادی»، «طولانی تر کردن دوران عقد به منظور کسب آمادگی بیشتر اقتصادی برای شروع زندگی مشترک»، «همراهی و همدلی زوجین و همچنین بهره گیری از حمایت های خانواده در صورت امکان» از جمله راهکارهایی است که ازدواج افراد کم درآمد جامعه را تسهیل می کند.
از سوی دیگر در آموزه های دینی نیز ازدواج نکردن به بهانه نداشتن شرایط مالی مناسب نفی شده است. از امام صادق(ع) روایتی با این مضمون نقل شده است که اگر کسی از ترس مسائل مالی ازدواج نکند نسبت به خداوند سوءظن ورزیده و به او بدگمان شده است.
خیلی بد است که ما به خداوند چنین گمانی داشته باشیم، یعنی نگران باشیم که پروردگاری که تا پیش از این لحظه ای ما را رها نکرده است اینک بعد از ازدواج و به جا آوردن سنت پیامبر اکرم(ص) دیگر تامین کننده روزی ما نباشد.
اما ظاهرا تردید و اضطراب شما از ازدواج و مسئولیت های متعاقب آن باعث شده است که متاسفانه حتی یک قدم هم به سمت خواستگاری برندارید.
اگرچه شما در سوال تان دقیقا از شرایط مالی و میزان حقوق خود سخن نگفتید اما چنانچه از یک پایه حقوق نسبی و متوسط برای اداره زندگی برخوردارید و مشکل دیگری ندارید، توصیه می کنم به سراغ خانواده های هم کفو خود بروید و همسر خود را از بین این خانواده ها انتخاب کنید. اشتباه عده زیادی از جوانان این است که بدون در نظر گرفتن فاصله طبقاتی خود با خانواده طرف مقابل، به خواستگاری دختری از خانواده های بسیار مرفه می روند و بارها جواب منفی می شنوند. طبیعتا انتخاب همسر از چنین خانواده هایی به تمکن مالی هم سطح آنان احتیاج دارد زیرا دختر در این خانواده ها از امکانات مادی و رفاهی خوبی برخوردار بوده و یقینا مطالباتش از شما به عنوان همسر آینده نیز در همان سطح است و رفته رفته همین عامل زمینه بروز چالش و اختلاف بین شما می شود. در نتیجه توصیه می شود به سراغ خانواده سالم و هم کفو خودتان بروید و قبل از ازدواج حتما با نامزدتان درباره وضعیت مالی و شرایط تان در آینده صادقانه صحبت کنید.
بسیاری از خانواده ها موقعیت شما را درک می کنند و همین قدر که شما به لحاظ اخلاقی و شخصیتی جوان سالمی هستید و همان طور که خودتان اشاره کردید اهل هیچ برنامه ای نیستید شما را تحسین و زمینه ازدواج را برایتان مهیا می کنند.
به علاوه شما با قدم برداشتن به سمت خواستگاری و توصیف صادقانه شرایط مالی تان با خانواده طرف مقابل تا حدود زیادی از خواسته های ریز و درشت طرف مقابل تان نیز آگاه می شوید و در نتیجه درک بهتر و واقع بینانه تری از شرایط، دیدگاه ها، امکانات و محدودیت های پیش رویتان خواهید داشت. با داشتن این سطح از آگاهی که در جریان مراسم خواستگاری و گفت وگو ایجاد می شود، از مشکلات آتی خود پیشگیری می کنید یا آنها را بهتر تحت کنترل قرار می دهید. پس بدانید تا زمانی که برای خواستگاری اقدام نکنید نه می توانید شرایط و آمادگی خودتان را ارزیابی کنید و نه شرایط طرف مقابل تان را. از شنیدن «نه» در خواستگاری نترسید زیرا همین جواب منفی شنیدن برای تعداد بسیاری از جوانان نیروی محرکی بوده است تا از همه قابلیت های درونی خود برای رسیدن به موفقیت بیشتر استفاده کنند.
این دسته از جوانان نه تنها از این که پاسخ منفی شنیده اند احساس شکست و حقارت نمی کنند بلکه با تلاش و جدیت بیشتر می کوشند تا نقاط ضعف خود را برطرف سازند.
اما چنانچه ان شاءا... جواب مثبت شنیدید به دنبال فراهم کردن مقدمات ازدواج باشید و با موافقت خانواده ها مراحل بعدی ازدواج یعنی گرفتن جشن ازدواج و شروع زندگی مشترک را به تاخیر بیندازید و مدت زمان عقد را طولانی تر کنید تا کم کم آمادگی اقتصادی لازم را نیز بیابید و خود را برای پذیرش مسئولیت آماده کنید.
با فراهم کردن چنین شرایطی نه تنها می توانید به نیازهای عاطفی خود پاسخ مثبت دهید بلکه می توانید با جدیت بیشتر و بدون استرس زیاد به تقویت موقعیت خود در شغل و حرفه تان اقدام کنید. همچنین مراجعه به یک مشاور متخصص در امر ازدواج را فراموش نکنید.
مشاوران می توانند قبل از ازدواج حدود توقعات و شرایط زوجین را از نظر مالی بررسی کنند و توصیه انجام ازدواج را محدود به مواردی کنند که فاصله در این زمینه زیاد نباشد.
آقایی 23ساله و مجرد هستم ، خانواده ام اصرار زیادی برای ازدواج من دارند، خواستگاری هم رفتیم و طرف مقابل راهم پسندیده ام، ولی هیچ پس اندازی ندارم و هرچقدر هم کارمی کنم نمی توانم چیزی پس انداز کنم لطفا راهنمایی ام کنید.
سیمین قربانی.کارشناس ارشد مشاوره خانواده:مخاطب گرامی، درابتدا از شما می خواهم پاسخ این سوالات را به خودتان بدهید: چه توانایی هایی دارید؟ آیا درآمد شغلتان در آینده نه چندان دور می تواند پاسخگوی نیازهای یک خانواده باشد؟ آیا شرایط شغلی تان قابلیت ارتقای پایه دارد؟ درصورتی که شغل تان این شرایط را دارد تلاش خود را برای داشتن جایگاهی بهتر انجام دهید. اگر توانایی های دیگری دارید و می توانید به شغل جدیدی وارد شوید تا شرایط بهتری را برایتان فراهم کند، می توانید در انتخاب شغل تان تجدید نظر کنید. سوال دیگر این که چه مدت است به کار مشغول شده اید؟ چراکه اگر به تازگی مشغول کار شده اید انتظار نابجایی است که بخواهید سرمایه قابل توجهی در دست داشته باشید. از طرفی آیا طرف مقابل شما از شرایط مالی تان اطلاع دارد؟ آیا برای او نیز شرایط مالی شما پذیرفتنی است؟ اگر پاسخ به این سوال مثبت است می توانید زندگی ساده ای را با توجه به اولویت ها آغاز کنید و به تدریج زندگی تان را در کنار یکدیگر بسازید همچنین نگرانی خود را با خانواده تان مطرح کنید و از این موضوع مطمئن شوید که جایگاه حمایتی آن ها در این زمینه برای شما تا چه میزان خواهد بود.
برای گرفتن پاسخ این بخش از سوال تان که مربوط به نحوه پس انداز کردن می شود بهتر است به ادامه مطلب توجه کنید. شما باید بتوانید پولی را که به سختی به دست آورده اید آن طور که می خواهید خرج و مقداری از آن را نیز پس انداز کنید. برای این کار همیشه مخارج ماهانه خود را یادداشت کنید تا صورت کلی از اجناسی که بابت شان هزینه می کنید داشته باشید و میزان هزینه ها را بدانید. از موارد مورد نیاز خوداطلاع داشته باشید و طبق برنامه زمانی و اولویت ها هزینه کنید تا از مخارج زاید و غیرضروری اجتناب کرده باشید.
شما با دسته بندی هزینه ها موارد هدررفتن سرمایه و حتی نابجا خرج کردن را خواهید یافت. هزینه های یک شخص در شرایط شما شامل: مصارف خوراکی، پوشاکی، بهداشتی و درمانی، آموزشی، فرهنگی- تفریحی و هزینه های دیگری چون نگهداری و تعمیر وسیله نقلیه و یا هزینه رفت و آمد و... است. کافی است مدتی را به یادداشت کردن این موارد و بررسی هزینه هایتان بپردازید، آنگاه به راحتی خواهید توانست به نحوی مناسب به پس انداز کردن بپردازید.خرید آنچه واقعا مورد نیازتان است، وقت تلف نکردن در بازار و هدف داشتن از بازدید از مراکز خرید، افتتاح یک حساب بانکی که مازاد درآمدتان را در آن بتوانید با سودی مناسب ذخیره کنید و خرج کردن به اندازه وسع مالی تان از دیگر نکات قابل توجه است.