<< | >> |
چرا حسادت؟
جوانی تحصیل کرده و از نظر اطرافیانم انسان موفقی هستم اما به برادر بزرگ ترم که او هم آدم موفقی است حسادت می کنم. دوست ندارم به خاطر داشتن این صفت از خداوند دور شوم. لطفا راهنمایی ام کنید که چگونه حسادتم را برطرف کنم؟
مشاور: حجت الاسلام دکتر محمد رضا حاتمی: برای درمان حسادت خوب است که ریشه های آن را بشناسیم تا راحت تر بتوانیم با آن برخورد کنیم. ریشه حسادت بدبینی و ضعف فکری افراد نسبت به داشته ها و نداشته هاست. بنابراین اولین قدم برای درمان، تغییر نحوه تفکر و نگرش نسبت به زندگی است. توجه به نعمت ها، امتیازها و نقاط مثبتی که خودمان داریم و دانستن این نکته که همه افراد نقاط قوت و ضعفی دارند و خداوند بنابر مصلحت خودش این امکانات را به آنان داده می تواند در این مسیرکمک کننده باشد. هر یک از ما موقعیت های خانوادگی، مالی، شغلی و تحصیلی ویژه ای داریم که ما را از دیگران متمایز می کند. زمینه حسادت در افرادی که توانمندی هایشان را نادیده می گیرند معمولا بیشتر است. بنابراین اگر نسبت به آنچه که خودمان داریم و آنچه دیگران دارند نگرش مثبتی داشته باشیم خیلی از مسائل حل می شود. تغییردیگری که در نگرشمان باید ایجاد کنیم، این است که توجه داشته باشیم افراد موفق به سادگی و بدون زحمت به این موقعیت نرسیده اند واگر ما هم تلاشمان را بیشتر کنیم می توانیم موقعیت های بهتری را برای خود فراهم کنیم. راه دوم درمان حسادت، ایجاد انگیزه در خودمان برای رهایی از این صفت رذیله است. به این وسیله که آثار منفی حسادت را به خود یادآوری کنیم. مثلا اینکه آدم های حسود آنقدری که خودشان را اذیت می کنند طرف مقابلشان اذیت نمی شود. از طرف دیگر منافع حسود نبودن را مرور کنیم مثلا آرامشی که انسان می تواند بدون حسد ورزیدن به دیگران داشته باشد. راه سوم یاری گرفتن از یک مشاور اخلاقی یا روانشناس است. مطالعه کتب اخلاقی که در این زمینه وجود دارد نیز به شما کمک می کند. یکی از کتاب های بسیار خوب مهجة البیضای فیض کاشانی است که به زبان فارسی با عنوان «راه روشن» ترجمه شده است. در این کتاب مرحوم فیض کاشانی فضایل و رذایل اخلاقی را مطرح و راهکارهای برطرف کردن رذایل را نیز بیان کرده است که این جا به برخی از آن ها اشاره می کنم: 1- با خوش بینی به رفتار و گفتار طرفی که مورد حسادت شماست نگاه کنید و از رفتار و گفتار او تعبیر و تفسیر مثبت داشته باشید و رفتار و گفتار بد او را توجیه کنید. 2- زبان خود را از بدگویی نسبت به او نگه دارید و به جای گفتن عیب های او از فضیلت هایش صحبت کنید. 3- لغزش هایش را نادیده بگیرید و به جای انتقام گرفتن عفو و گذشت داشته باشید. 4- بر خلاف خواسته نفستان که می گوید با او دشمنی کن، با او خوش رفتاری کنید. 5- از سرزنش او بپرهیزید و اگر جایی سختی و گرفتاری داشت با او احساس همدردی و همدلی کنید.
دیپلم ریاضی دارم و چند وقتی است که به دنبال کار می گردم، به این فکر می کردم که مغازه ای باز کنم، اما این کار هم سرمایه می خواهد که من ندارم. مدرک ICDL و تسلط نسبتا خوبی به رایانه و اینترنت دارم. حوزه علاقه ام هم زمینه عمران و معماری است.
مشاور: آلا شریفی:در گذشته ای نه چندان دور، اغلب والدین به فرزندان جوان خود توصیه می کردند که تنها راه موفقیت شغلی، استخدام در یک اداره دولتی است. زیرا در آن زمان تصور بر این بود که هر فردی بتواند کارمند شود، آینده اش ۱۰۰ درصد تامین است. اما در سال های بعد بسیاری از خانواده ها به فرزندانشان توصیه می کردند که در بازار آزاد به دنبال شغلی برای خود باشند. به این معنا که مغازه ای برای خود دست و پا کنند، کالایی در آن بریزند و بفروشند. البته این تفکر همچنان در میان برخی خانواده های ایرانی جایگاه خود را دارد. اما شاید یکی از بهترین توصیه ها برای انتخاب شغل آینده در کنار کارمندی و کاسبی، مغازه داری نوین باشد. امروزه «سایت های اینترنتی» دفاتر یا مغازه های نوین به حساب می آیند. بنابر این می توان از این ابزار، بهینه و به موقع استفاده کرد. با توجه به توانمندی خود و بنا بر آنچه گفتم، به شما توصیه می کنم در کنار ادامه تحصیل و تلاش برای یافتن موقعیت های شغلی مناسب به دنبال راه اندازی یک کسب و کار اینترنتی هم باشید. حتی می توانید در همان زمینه مورد علاقه تان، یعنی عمران و یا معماری این کسب و کار را راه اندازی کنید. فقط کافی است بیندیشید و یک نیاز را در این زمینه شناسایی کنید و به وسیله وب سایت خود خدمتی ارائه دهید که آن را پوشش دهد. می توانید برای شروع کتاب «کارآفرینی در کسب و کار اینترنتی» انتشارات محراب قلم را مطالعه کنید، همچنین کتاب «کسب و کار اینترنتی» نوشته حمید نیکچه فراهانی در این زمینه کتاب به روزی است.
پسری 10 ساله دارم که با نحوه درس خواندنش به شدت به مشکل برخورده ام. نمی دانم با او چه طور رفتار کنم که خودش درسش را بخواند. لطفا راهنمایی ام کنید.
مشاور: راضیه حافظ شعرباف:
بعضی والدین از زمانی که فرزندشان از مدرسه به خانه بر می گردد تا زمانی که کتاب های برنامه درسی روز آینده او را در کیف اش نگذارند، از کنار او تکان نمی خورند! این والدین در زمانی که فرزندشان تصمیم به درس خواندن می گیرد، کنار او می نشینند، کتاب او را باز می کنند، با او خط به خط درس ها را می خوانند و مرور می کنند به این امید که فرزندشان درس را کامل تر و بهتر یاد بگیرد و در امتحاناتش نمره بهتری کسب کند. این والدین معمولا بهتر از فرزندان شان به کتاب های درسی تسلط پیدا می کنند تا حدی که می توانند همراه فرزندان شان در امتحانات شرکت کنند و نمره خوبی هم بگیرند! اما در این شیوه درس خواندن، والدین بعد از گذشت چند ماه یا حتی چند سال خسته می شوند و به صورت ناگهانی تصمیم می گیرند تا فرزندشان را برای درس خواندن به حال خودش رها کنند. معمولا این فرزندان هم با این مسئله به راحتی کنار نمی آیند و به همین دلیل مشکلات زیادی بین فرزندان و والدین به وجود می آید. بهترین راهکار در زمانی که این والدین قرار است فرزند شان را از وابستگی یادگیری به سمت خودمختاری یادگیری حرکت دهند، این است که این کار را مرحله به مرحله انجام دهند تا فرزندشان به مرور زمان و با به دست آوردن تجربه بتواند بدون نیاز به حضور والدین درس بخواند. این والدین باید بدانند که وقتی فرزندشان به تنهایی درس می خواند، هم عزت نفسش زیاد می شود و هم روش مطالعه را یاد می گیرد که این نکته در شکل گیری صحیح شخصیت این فرزند در آینده تاثیر بسزایی دارد. نکته بسیار مهم دیگر درباره والدینی که تصمیم می گیرند فرزندشان را به خودمختاری یادگیری برسانند این است که آن ها نباید به هیچ وجه از نظارت بر مطالعه فرزندشان دست بردارند. نظارت بر مطالعه و پرسیدن سوال می تواند بهترین کمک آموزشی به فرزندان باشد.
یک سال از ازدواجم گذشته بود که در مسافرت با خواهر همسرم دعوایمان شد. از من رفتار بدی سر نزد و فقط جمله ای بی جا گفته بودم. خلاصه من و همسرم به تنهایی از سفر برگشتیم و خانواده ها از این موضوع باخبر شدند. از آن موقع 6 ماه گذشته و به ظاهر همه چیز فراموش شده است. اما در این میان جاری هایم از آب گل آلود ماهی می گیرند و مسافرت های خودشان را یادآوری می کنند چه کنم؟
مشاور: سیمین قربانی:خانم عزیز سال های اولیه زندگی(5سال اول) سال هایی مملو از هیجان و فراز و نشیب است. تجربه اول شما برای همراهی در یک سفر تفریحی با خانواده همسرتان چالشی را ایجاد کرده که تا حدودی قابل پیش بینی و توجیه پذیر است.
نداشتن شناخت از روحیات همسفران و یا شتابزدگی در تصمیم گیری باعث دامن زدن به این مسئله شده است.
برای حل این دلخوری ها خوب است از خودتان شروع کنید. ما در روبه رو شدن با مشکلات مختلف در زندگی گاه با خطاهای شناختی مواجه می شویم. بهتر است با مثال شما این موضوع را توضیح دهیم.
جاری شما برایتان از خاطرات سفرهایی که رفته اند تعریف می کند. در ذهن شما چه اتفاقی می افتد؟ شما به یاد سفر نه چندان خوب خود می افتید (هرچند شما سفری را رفته اید که خاطرات خوبی در آن نیز داشته اید) در نتیجه یک سلسله افکار در پی این یادآوری به ذهنتان هجوم می آورد. شاید تا حدی که دیگر صدای طرف مقابلتان را نمی شنوید! و تنها غرق در افکار خود می شوید، افکاری مانند این که: «برای اینکه مرا تحقیر کند این خاطرات را می گوید... می خواهد جایگاه و یا عملکرد مرا زیر سوال ببرد و...» اما باید بدانید صحت این افکار به راحتی تایید نمی شود!
بهتر است در همان لحظه باخود به این نکته فکر کنید:« آیا واقعا می توان با شنیدن این موارد نتیجه گرفت که آن ها قصد توطئه و یا توهین دارند؟» شما باید شرایط مناسبی را فراهم کنید تا دراین مورد با اقوام تان و در ارتباطی سازنده مسئله را ریشه ای و نه ظاهرا، حل کنید.
از طرف دیگر باید بدانید این موضوع در زندگی شخصی با همسرتان چه مقدار تاثیر دارد؟ آیا در حدی است که تمامی جنبه های زندگی مشترکتان را تحت تاثیر قرار داده و مختل کرده است؟ درجه اهمیت آن را برای خود و همسرتان مشخص کنید. با این کار بیشتر احساس آرامش خواهید کرد.
من و همسرم یک سال است که در دوران عقد هستیم و تا چند ماه دیگر به خانه خودمان می رویم. وقتی می خواهم درباره محل برگزاری مجلس و خرید عقد با او صحبت کنم چون نظر من با نظر او تفاوت دارد، حساس می شود و شروع به گریه کردن می کند. من هم چون او را دوست دارم در این باره کمتر صحبت می کنم. البته نظر خانواده من و او درباره مکان برگزاری مجلس یکی است. لطفا راهنمایی کنید که در این زمینه چه رفتاری داشته باشم.
مشاور: آسیه امیدوار
مخاطب گرامی، این که نظرات همسرتان برایتان مهم است و سعی می کنید به احساسات و افکار او احترام بگذارید، امری قابل تقدیر و تحسین است.اما نکته ای که نباید آن را فراموش کنید این است که چون در آستانه برگزاری جشن آغاز زندگی مشترک خود هستید و پس از آن به عرصه زندگی مشترک قدم خواهید گذاشت، باید رویه ای را در پیش بگیرید که بتوانید در سراسر زندگی خود ادامه دهید و از انجام آن خشنود و راضی باشید.
اگر قرار باشد شما در هر مسئله زندگی به خاطر ناراحت نکردن همسرتان، از خواسته های خود چشم بپوشید، این روند در درازمدت شما را خسته و فرسوده خواهد کرد.
بدیهی است که این به معنی اهمیت ندادن به خواسته های همسرتان نیست بلکه به این معنی است که شما باید در مسیر گفتمان رو به جلو بروید.به این ترتیب که هم شما و هم او شنونده و پذیرای نظرات و حتی گاهی خواسته های مغایر هم باشید و در انتها با توجه به مصلحت های احتمالی و در نظر گرفتن کلیه جوانب تصمیم مناسبی بگیرید.
همسرتان نیز حق شنیدن خواسته های شما را دارد،پس با او به گفت وگوی صمیمانه بنشینید. از توان مالی خود درباره خرید عقد و چگونگی برگزاری مجلس خود صحبت کنید، مسلما همسر شما با شنیدن حرف های شما سخت گیری های کمتری خواهدکرد.ضمن این که بهتر است تصمیم نهایی را درباره مجلس عروسی، خودتان بگیرید و از بزرگ ترها نیز مشورت بجویید.چون تعدد نظرات و دادن حق تصمیم گیری به افراد زیاد، می تواند باعث سردرگمی و حتی بروز اختلافات بین خانواده ها و نیز شما و همسرتان شود. در انتها خدمت شما عرض می کنم که مهم ترین نکته در رابطه با این نوع رفتار همسرتان این است که اجازه ندهید این چارچوب ذهنی در او شکل بگیرد که همیشه می تواند با توسل به گریه شما را متقاعد کند. او نیز باید متوجه این امر بشود که تنها با صحبت کردن و بیان خواسته ها و همچنین شنیدن نظرات همدیگر می توانید به راه حل مناسبی دست یابید.
پسرم 24 ساله است ، از دوران راهنمایی احساس کردم با دیگران ارتباط کمی دارد اما هر وقت با او در این باره صحبت می کردم جواب های به ظاهر منطقی می داد که من با هر کسی حرف نمی زنم و فقط با کسی صحبت می کنم که حرف مشترک داشته باشم. در دوره دبیرستان با یک مشاور صحبت کرد اما خیلی کمک نکرد. الان متوجه شدم برایش برقرارکردن ارتباط با دیگران خیلی سخت است. حتی در موارد تحقیقاتی و علمی که به کمک نیاز دارد حاضر نیست با دیگران مشورت کند یا از آن ها کمک بخواهد.
مشاور: پریسا غفوریان
مخاطب عزیز، سوالی که پرسیدید پاسخ مفصلی دارد. قبل از هرچیز توصیه من به شما این است که فرزندتان را نزد روانشناس ببرید و کمک تخصصی برای او را به طور جدی دنبال کنید زیرا مسائلی وجود دارد که باید قبل از ازدواج حل شوند، در غیر این صورت به مشکلات غیر قابل حل تبدیل می شوند.
1 - ممکن است فرزند شما به اضطرابی به نام " اضطراب جدایی" مبتلا باشد. اضطرابی که در سنین پیش از دبستان بروز می کند و اگر حل نشود شکل مزمن به خود می گیرد. منظور از اضطراب جدایی، اضطرابی است که کودک با هر بار فاصله گرفتن از عزیزان خود تجربه می کند.
اضطراب جدایی مزمن شده، کاهش اعتماد به نفس، عزت نفس و در نهایت فقدان روابط نزدیک و صمیمانه با دیگران را در بزرگسالی موجب می شود.
چنین اضطرابی در هر موقعیتی که احتمال جدایی وجود داشته باشد به شدت بر انگیخته و باعث می شود فرد از موقعیت هایی که مستلزم جدایی است اجتناب کند. لذا چنین فردی ترجیح می دهد وارد ارتباط صمیمانه و اجتماعی که ممکن است پایانی داشته باشد نشود تا این اضطراب را هم تجربه نکند و این گونه آرامش خود را تضمین می کند.
2- نوجوانان به خصوص پسرانی که اختلال اضطراب جدایی دارند نیاز مفرطشان را به مادر یا تمایل به بودن با او انکار می کنند اما رفتارشان نشان دهنده این اضطراب است و این امر با اکراه یا ناتوانی از ترک منزل و ارتباط برقرار کردن با دیگران خود را در بزرگسالی نمایان می کند. قصدم یادآوری نقش شما به عنوان والدین او است. شما باید در دوران کودکی برقرار کردن رابطه با دیگران، ارتباط اجتماعی و نوعدوستی را به او آموزش می دادید.
از خود بپرسید چرا با وجود فرصت زیادی که پسرتان داشته تا مهارت اجتماعی شدن را از طریق شما به دست آورد اکنون با این مشکل روبه رو است؟!
3- همانطور که گفته شد وابستگی به دیگران اضطراب طرد شدن توسط آن ها را به دنبال دارد. لذا چنانچه این اضطراب مزمن شود فرد رفته رفته این باور غیر منطقی را به طور ناآگاهانه در خود رشد می دهد که من به دیگران نیازی ندارم یا دیگرانی که من می خواهم وجود ندارند، اما صحبت هایی که حتی گاهی به نظر شما منطقی می رسند، انکارها و توجیه هایی بیش نیستند که می توانند فرد را بیشتر از دیگران دور کنند.
<< | >> |
چرا حسادت؟
جوانی تحصیل کرده و از نظر اطرافیانم انسان موفقی هستم اما به برادر بزرگ ترم که او هم آدم موفقی است حسادت می کنم. دوست ندارم به خاطر داشتن این صفت از خداوند دور شوم. لطفا راهنمایی ام کنید که چگونه حسادتم را برطرف کنم؟
مشاور: حجت الاسلام دکتر محمد رضا حاتمی: برای درمان حسادت خوب است که ریشه های آن را بشناسیم تا راحت تر بتوانیم با آن برخورد کنیم. ریشه حسادت بدبینی و ضعف فکری افراد نسبت به داشته ها و نداشته هاست. بنابراین اولین قدم برای درمان، تغییر نحوه تفکر و نگرش نسبت به زندگی است. توجه به نعمت ها، امتیازها و نقاط مثبتی که خودمان داریم و دانستن این نکته که همه افراد نقاط قوت و ضعفی دارند و خداوند بنابر مصلحت خودش این امکانات را به آنان داده می تواند در این مسیرکمک کننده باشد. هر یک از ما موقعیت های خانوادگی، مالی، شغلی و تحصیلی ویژه ای داریم که ما را از دیگران متمایز می کند. زمینه حسادت در افرادی که توانمندی هایشان را نادیده می گیرند معمولا بیشتر است. بنابراین اگر نسبت به آنچه که خودمان داریم و آنچه دیگران دارند نگرش مثبتی داشته باشیم خیلی از مسائل حل می شود. تغییردیگری که در نگرشمان باید ایجاد کنیم، این است که توجه داشته باشیم افراد موفق به سادگی و بدون زحمت به این موقعیت نرسیده اند واگر ما هم تلاشمان را بیشتر کنیم می توانیم موقعیت های بهتری را برای خود فراهم کنیم. راه دوم درمان حسادت، ایجاد انگیزه در خودمان برای رهایی از این صفت رذیله است. به این وسیله که آثار منفی حسادت را به خود یادآوری کنیم. مثلا اینکه آدم های حسود آنقدری که خودشان را اذیت می کنند طرف مقابلشان اذیت نمی شود. از طرف دیگر منافع حسود نبودن را مرور کنیم مثلا آرامشی که انسان می تواند بدون حسد ورزیدن به دیگران داشته باشد. راه سوم یاری گرفتن از یک مشاور اخلاقی یا روانشناس است. مطالعه کتب اخلاقی که در این زمینه وجود دارد نیز به شما کمک می کند. یکی از کتاب های بسیار خوب مهجة البیضای فیض کاشانی است که به زبان فارسی با عنوان «راه روشن» ترجمه شده است. در این کتاب مرحوم فیض کاشانی فضایل و رذایل اخلاقی را مطرح و راهکارهای برطرف کردن رذایل را نیز بیان کرده است که این جا به برخی از آن ها اشاره می کنم: 1- با خوش بینی به رفتار و گفتار طرفی که مورد حسادت شماست نگاه کنید و از رفتار و گفتار او تعبیر و تفسیر مثبت داشته باشید و رفتار و گفتار بد او را توجیه کنید. 2- زبان خود را از بدگویی نسبت به او نگه دارید و به جای گفتن عیب های او از فضیلت هایش صحبت کنید. 3- لغزش هایش را نادیده بگیرید و به جای انتقام گرفتن عفو و گذشت داشته باشید. 4- بر خلاف خواسته نفستان که می گوید با او دشمنی کن، با او خوش رفتاری کنید. 5- از سرزنش او بپرهیزید و اگر جایی سختی و گرفتاری داشت با او احساس همدردی و همدلی کنید.
دیپلم ریاضی دارم و چند وقتی است که به دنبال کار می گردم، به این فکر می کردم که مغازه ای باز کنم، اما این کار هم سرمایه می خواهد که من ندارم. مدرک ICDL و تسلط نسبتا خوبی به رایانه و اینترنت دارم. حوزه علاقه ام هم زمینه عمران و معماری است.
مشاور: آلا شریفی:در گذشته ای نه چندان دور، اغلب والدین به فرزندان جوان خود توصیه می کردند که تنها راه موفقیت شغلی، استخدام در یک اداره دولتی است. زیرا در آن زمان تصور بر این بود که هر فردی بتواند کارمند شود، آینده اش ۱۰۰ درصد تامین است. اما در سال های بعد بسیاری از خانواده ها به فرزندانشان توصیه می کردند که در بازار آزاد به دنبال شغلی برای خود باشند. به این معنا که مغازه ای برای خود دست و پا کنند، کالایی در آن بریزند و بفروشند. البته این تفکر همچنان در میان برخی خانواده های ایرانی جایگاه خود را دارد. اما شاید یکی از بهترین توصیه ها برای انتخاب شغل آینده در کنار کارمندی و کاسبی، مغازه داری نوین باشد. امروزه «سایت های اینترنتی» دفاتر یا مغازه های نوین به حساب می آیند. بنابر این می توان از این ابزار، بهینه و به موقع استفاده کرد. با توجه به توانمندی خود و بنا بر آنچه گفتم، به شما توصیه می کنم در کنار ادامه تحصیل و تلاش برای یافتن موقعیت های شغلی مناسب به دنبال راه اندازی یک کسب و کار اینترنتی هم باشید. حتی می توانید در همان زمینه مورد علاقه تان، یعنی عمران و یا معماری این کسب و کار را راه اندازی کنید. فقط کافی است بیندیشید و یک نیاز را در این زمینه شناسایی کنید و به وسیله وب سایت خود خدمتی ارائه دهید که آن را پوشش دهد. می توانید برای شروع کتاب «کارآفرینی در کسب و کار اینترنتی» انتشارات محراب قلم را مطالعه کنید، همچنین کتاب «کسب و کار اینترنتی» نوشته حمید نیکچه فراهانی در این زمینه کتاب به روزی است.
پسری 10 ساله دارم که با نحوه درس خواندنش به شدت به مشکل برخورده ام. نمی دانم با او چه طور رفتار کنم که خودش درسش را بخواند. لطفا راهنمایی ام کنید.
مشاور: راضیه حافظ شعرباف:
بعضی والدین از زمانی که فرزندشان از مدرسه به خانه بر می گردد تا زمانی که کتاب های برنامه درسی روز آینده او را در کیف اش نگذارند، از کنار او تکان نمی خورند! این والدین در زمانی که فرزندشان تصمیم به درس خواندن می گیرد، کنار او می نشینند، کتاب او را باز می کنند، با او خط به خط درس ها را می خوانند و مرور می کنند به این امید که فرزندشان درس را کامل تر و بهتر یاد بگیرد و در امتحاناتش نمره بهتری کسب کند. این والدین معمولا بهتر از فرزندان شان به کتاب های درسی تسلط پیدا می کنند تا حدی که می توانند همراه فرزندان شان در امتحانات شرکت کنند و نمره خوبی هم بگیرند! اما در این شیوه درس خواندن، والدین بعد از گذشت چند ماه یا حتی چند سال خسته می شوند و به صورت ناگهانی تصمیم می گیرند تا فرزندشان را برای درس خواندن به حال خودش رها کنند. معمولا این فرزندان هم با این مسئله به راحتی کنار نمی آیند و به همین دلیل مشکلات زیادی بین فرزندان و والدین به وجود می آید. بهترین راهکار در زمانی که این والدین قرار است فرزند شان را از وابستگی یادگیری به سمت خودمختاری یادگیری حرکت دهند، این است که این کار را مرحله به مرحله انجام دهند تا فرزندشان به مرور زمان و با به دست آوردن تجربه بتواند بدون نیاز به حضور والدین درس بخواند. این والدین باید بدانند که وقتی فرزندشان به تنهایی درس می خواند، هم عزت نفسش زیاد می شود و هم روش مطالعه را یاد می گیرد که این نکته در شکل گیری صحیح شخصیت این فرزند در آینده تاثیر بسزایی دارد. نکته بسیار مهم دیگر درباره والدینی که تصمیم می گیرند فرزندشان را به خودمختاری یادگیری برسانند این است که آن ها نباید به هیچ وجه از نظارت بر مطالعه فرزندشان دست بردارند. نظارت بر مطالعه و پرسیدن سوال می تواند بهترین کمک آموزشی به فرزندان باشد.
یک سال از ازدواجم گذشته بود که در مسافرت با خواهر همسرم دعوایمان شد. از من رفتار بدی سر نزد و فقط جمله ای بی جا گفته بودم. خلاصه من و همسرم به تنهایی از سفر برگشتیم و خانواده ها از این موضوع باخبر شدند. از آن موقع 6 ماه گذشته و به ظاهر همه چیز فراموش شده است. اما در این میان جاری هایم از آب گل آلود ماهی می گیرند و مسافرت های خودشان را یادآوری می کنند چه کنم؟
مشاور: سیمین قربانی:خانم عزیز سال های اولیه زندگی(5سال اول) سال هایی مملو از هیجان و فراز و نشیب است. تجربه اول شما برای همراهی در یک سفر تفریحی با خانواده همسرتان چالشی را ایجاد کرده که تا حدودی قابل پیش بینی و توجیه پذیر است.
نداشتن شناخت از روحیات همسفران و یا شتابزدگی در تصمیم گیری باعث دامن زدن به این مسئله شده است.
برای حل این دلخوری ها خوب است از خودتان شروع کنید. ما در روبه رو شدن با مشکلات مختلف در زندگی گاه با خطاهای شناختی مواجه می شویم. بهتر است با مثال شما این موضوع را توضیح دهیم.
جاری شما برایتان از خاطرات سفرهایی که رفته اند تعریف می کند. در ذهن شما چه اتفاقی می افتد؟ شما به یاد سفر نه چندان خوب خود می افتید (هرچند شما سفری را رفته اید که خاطرات خوبی در آن نیز داشته اید) در نتیجه یک سلسله افکار در پی این یادآوری به ذهنتان هجوم می آورد. شاید تا حدی که دیگر صدای طرف مقابلتان را نمی شنوید! و تنها غرق در افکار خود می شوید، افکاری مانند این که: «برای اینکه مرا تحقیر کند این خاطرات را می گوید... می خواهد جایگاه و یا عملکرد مرا زیر سوال ببرد و...» اما باید بدانید صحت این افکار به راحتی تایید نمی شود!
بهتر است در همان لحظه باخود به این نکته فکر کنید:« آیا واقعا می توان با شنیدن این موارد نتیجه گرفت که آن ها قصد توطئه و یا توهین دارند؟» شما باید شرایط مناسبی را فراهم کنید تا دراین مورد با اقوام تان و در ارتباطی سازنده مسئله را ریشه ای و نه ظاهرا، حل کنید.
از طرف دیگر باید بدانید این موضوع در زندگی شخصی با همسرتان چه مقدار تاثیر دارد؟ آیا در حدی است که تمامی جنبه های زندگی مشترکتان را تحت تاثیر قرار داده و مختل کرده است؟ درجه اهمیت آن را برای خود و همسرتان مشخص کنید. با این کار بیشتر احساس آرامش خواهید کرد.
من و همسرم یک سال است که در دوران عقد هستیم و تا چند ماه دیگر به خانه خودمان می رویم. وقتی می خواهم درباره محل برگزاری مجلس و خرید عقد با او صحبت کنم چون نظر من با نظر او تفاوت دارد، حساس می شود و شروع به گریه کردن می کند. من هم چون او را دوست دارم در این باره کمتر صحبت می کنم. البته نظر خانواده من و او درباره مکان برگزاری مجلس یکی است. لطفا راهنمایی کنید که در این زمینه چه رفتاری داشته باشم.
مشاور: آسیه امیدوار
مخاطب گرامی، این که نظرات همسرتان برایتان مهم است و سعی می کنید به احساسات و افکار او احترام بگذارید، امری قابل تقدیر و تحسین است.اما نکته ای که نباید آن را فراموش کنید این است که چون در آستانه برگزاری جشن آغاز زندگی مشترک خود هستید و پس از آن به عرصه زندگی مشترک قدم خواهید گذاشت، باید رویه ای را در پیش بگیرید که بتوانید در سراسر زندگی خود ادامه دهید و از انجام آن خشنود و راضی باشید.
اگر قرار باشد شما در هر مسئله زندگی به خاطر ناراحت نکردن همسرتان، از خواسته های خود چشم بپوشید، این روند در درازمدت شما را خسته و فرسوده خواهد کرد.
بدیهی است که این به معنی اهمیت ندادن به خواسته های همسرتان نیست بلکه به این معنی است که شما باید در مسیر گفتمان رو به جلو بروید.به این ترتیب که هم شما و هم او شنونده و پذیرای نظرات و حتی گاهی خواسته های مغایر هم باشید و در انتها با توجه به مصلحت های احتمالی و در نظر گرفتن کلیه جوانب تصمیم مناسبی بگیرید.
همسرتان نیز حق شنیدن خواسته های شما را دارد،پس با او به گفت وگوی صمیمانه بنشینید. از توان مالی خود درباره خرید عقد و چگونگی برگزاری مجلس خود صحبت کنید، مسلما همسر شما با شنیدن حرف های شما سخت گیری های کمتری خواهدکرد.ضمن این که بهتر است تصمیم نهایی را درباره مجلس عروسی، خودتان بگیرید و از بزرگ ترها نیز مشورت بجویید.چون تعدد نظرات و دادن حق تصمیم گیری به افراد زیاد، می تواند باعث سردرگمی و حتی بروز اختلافات بین خانواده ها و نیز شما و همسرتان شود. در انتها خدمت شما عرض می کنم که مهم ترین نکته در رابطه با این نوع رفتار همسرتان این است که اجازه ندهید این چارچوب ذهنی در او شکل بگیرد که همیشه می تواند با توسل به گریه شما را متقاعد کند. او نیز باید متوجه این امر بشود که تنها با صحبت کردن و بیان خواسته ها و همچنین شنیدن نظرات همدیگر می توانید به راه حل مناسبی دست یابید.
پسرم 24 ساله است ، از دوران راهنمایی احساس کردم با دیگران ارتباط کمی دارد اما هر وقت با او در این باره صحبت می کردم جواب های به ظاهر منطقی می داد که من با هر کسی حرف نمی زنم و فقط با کسی صحبت می کنم که حرف مشترک داشته باشم. در دوره دبیرستان با یک مشاور صحبت کرد اما خیلی کمک نکرد. الان متوجه شدم برایش برقرارکردن ارتباط با دیگران خیلی سخت است. حتی در موارد تحقیقاتی و علمی که به کمک نیاز دارد حاضر نیست با دیگران مشورت کند یا از آن ها کمک بخواهد.
مشاور: پریسا غفوریان
مخاطب عزیز، سوالی که پرسیدید پاسخ مفصلی دارد. قبل از هرچیز توصیه من به شما این است که فرزندتان را نزد روانشناس ببرید و کمک تخصصی برای او را به طور جدی دنبال کنید زیرا مسائلی وجود دارد که باید قبل از ازدواج حل شوند، در غیر این صورت به مشکلات غیر قابل حل تبدیل می شوند.
1 - ممکن است فرزند شما به اضطرابی به نام " اضطراب جدایی" مبتلا باشد. اضطرابی که در سنین پیش از دبستان بروز می کند و اگر حل نشود شکل مزمن به خود می گیرد. منظور از اضطراب جدایی، اضطرابی است که کودک با هر بار فاصله گرفتن از عزیزان خود تجربه می کند.
اضطراب جدایی مزمن شده، کاهش اعتماد به نفس، عزت نفس و در نهایت فقدان روابط نزدیک و صمیمانه با دیگران را در بزرگسالی موجب می شود.
چنین اضطرابی در هر موقعیتی که احتمال جدایی وجود داشته باشد به شدت بر انگیخته و باعث می شود فرد از موقعیت هایی که مستلزم جدایی است اجتناب کند. لذا چنین فردی ترجیح می دهد وارد ارتباط صمیمانه و اجتماعی که ممکن است پایانی داشته باشد نشود تا این اضطراب را هم تجربه نکند و این گونه آرامش خود را تضمین می کند.
2- نوجوانان به خصوص پسرانی که اختلال اضطراب جدایی دارند نیاز مفرطشان را به مادر یا تمایل به بودن با او انکار می کنند اما رفتارشان نشان دهنده این اضطراب است و این امر با اکراه یا ناتوانی از ترک منزل و ارتباط برقرار کردن با دیگران خود را در بزرگسالی نمایان می کند. قصدم یادآوری نقش شما به عنوان والدین او است. شما باید در دوران کودکی برقرار کردن رابطه با دیگران، ارتباط اجتماعی و نوعدوستی را به او آموزش می دادید.
از خود بپرسید چرا با وجود فرصت زیادی که پسرتان داشته تا مهارت اجتماعی شدن را از طریق شما به دست آورد اکنون با این مشکل روبه رو است؟!
3- همانطور که گفته شد وابستگی به دیگران اضطراب طرد شدن توسط آن ها را به دنبال دارد. لذا چنانچه این اضطراب مزمن شود فرد رفته رفته این باور غیر منطقی را به طور ناآگاهانه در خود رشد می دهد که من به دیگران نیازی ندارم یا دیگرانی که من می خواهم وجود ندارند، اما صحبت هایی که حتی گاهی به نظر شما منطقی می رسند، انکارها و توجیه هایی بیش نیستند که می توانند فرد را بیشتر از دیگران دور کنند.
آسیه امیدوار-کارشناس ارشد روان شناسی- هفته گذشته به معرفی مهارت کنترل خشم،نهمین مهارت از مهارت های ده گانه زندگی پرداختیم و به شیوه های ابراز خشم از جمله نشان ندادن علائم خشم، پرخاشگری و ابراز خشم به شکل قاطعانه اشاره کردیم. این هفته در ادامه بحث، به مهارت ها و شیوه های عملی کنترل خشم می پردازیم.
۱ - درست است که وقتی ما در یک موقعیت خشم برانگیز قرار می گیریم ، امکان دارد که عصبانی شویم ، ولی اینکه آگاهی داشته باشیم که عصبانی هستیم نقش بسیار مهمی در کنترل کردن خشم ایفا می کند. این مرحله خود آگاهی هیجانی نامیده می شود.منظور از خود آگاهی هیجانی این است که فرد به احساسات و هیجان های خود در موقعیت های مختلف آگاهی داشته باشد. در این شرایط می توان با گفتار درونی ، حالت هیجانی را در خود تشخیص داد:
* ” من در حال حاضر عصبانی هستم.“
* ”من هم اکنون احساس می کنم که ناراحت شده ام.“
* ”من احساس خشم می کنم.“
ما با گفتن این جملات ، مانع از این می شویم که خشم کنترل ما را بهدست گیرد چرا که خشم دارای ویژگی های فیزیولوژیکی و عصب شناختی بسیار دقیقی است که به راحتی می تواند تفکر منطقی ما را کنترل کند.
2 - دومین عمل بعد از خودآگاهی هیجانی این است که سعی کنیم به علت عصبانیت خود پی ببریم.معمولا خشمی که از رفتار افراد نزدیک به وجود می آید ، پاینده تر و شدیدتر از خشمی است که افراد بیگانه ایجاد می کنند. در باور برخی متخصصان عامل اصلی در تمام موارد خشم، ناکامی می باشد. عللی که معمولا افراد برای خشم خود بیان می کنند، شامل موارد ذیل است:قطع شدن یک کار مورد علاقه، مورد ظلم واقع شدن، قرار گرفتن در معرض پرخاشگری، مسخره یا تحقیر شدن، مورد بی اعتنایی یا بی توجهی قرار گرفتن، گول خوردن، آسیب دیدن از طرف دیگران ( عمدی یا غیر عمدی ) .
الف) آرام سازی: به یاد داشته باشید که دل آرام نمی گیرد جز با یاد خدا.در شرایطی که خشم سراسر وجود شما را همچون آتشی فراگرفته است همان روشی که از کودکی آموخته ایم یعنی گفتن ذکر، به زبان آوردن اسم جلاله و به خصوص فرستادن صلوات بر پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت ایشان علیهم السلام در آرام کردن ذهن و فرونشاندن آتش خشم نقش بسیار موثری دارد.شما همچنین می توانید از هر یک از تکنیک های آرام سازی نیز استفاده کنید. تمرینات یوگا، تمرکز ذهن، ریلکسیشن، تنفس عمیق و... می تواند در این باره به شما کمک کند.
ب) تغییر خودگویی های منفی: تفسیر ما از موقعیت و آن چه که به خود می گوییم، می تواند باعث خشم یا آرامش ما شود . بنابراین هنگام خشم به آن چه که به خود می گویید، توجه کنید . بیندیشیدکه آیا می توان به نوع دیگری به موضوع نگاه کرد ؟ داشتن تفکر همه یا هیچ، درشت نمایی مسائل و برچسب زدن به افراد و موقعیت ها می تواند باعث خشم بیشتر شود.
ج) حل مشکل: گاهی علت خشم مایک موضوع واقعی است وخشم واکنشی طبیعی نسبت به آن می باشد. ولی اگر تسلیم خشم خود شویم، ممکن است رفتارهایی انجام دهیم که مشکل را پیچیده تر کند.
د) ایجاد تغییر در محیط: گاهی عوامل موجود در محیط بر میزان خشم ما تاثیر دارند. پس اگر عصبانی هستید، سعی کنید این عوامل را تغییر دهید، مثلا برای کاهش سر وصدای محیط، تلویزیون یا رادیو را خاموش کنید یا اطراف خود را مرتب کنید.گاهی نیز ترک محیط و موقعیت مؤثر می باشد. به خصوص اگر احتمال می دهید که ادامه حضور شما ممکن است باعث درگیری شود، می توانید محیط را ترک کنید.
هـ ) خشم خود را به شیوه ای سازگارانه ابراز کنید: یکی دیگر از شیوه هایی که در کاهش خشم بسیار مؤثر است ، ابراز قاطعانه خشم می باشد. کنترل خشم به این معنی نیست که اصلا خشم خودرا نشان ندهید، بلکه شامل ابرازخشم به شیوه ای سازگارانه است. رفتار قاطعانه یا جراتمندانه، رفتاری است که شما به وسیله آن می توانید، بدون انجام رفتار های پرخاشگرانه، به دیگران نشان دهید که از آن ها رنجیده یا عصبانی شده اید.
* به یاد داشته باشید که شما همیشه نمی توانید از دست افرادی که باعث خشم شما می شوند، خلاص شوید یا آن ها را تغییر دهید اما می توانید یاد بگیرید که عکس العمل خود را کنترل کنید.
پسر 9 ساله ام اصلاً نمی تواند خرج کردن پول های توجیبی اش را مدیریت کند هیچ گونه پس اندازی ندارد، من نگرانم که این رفتارش تا بزرگسالی ادامه پیدا کند.
زهرا حسین زاده ملکی - روان شناس: از جمله مهارت های مورد نیاز یک فرد برای ایفای نقش های دوران بزرگ سالی، مدیریت مالی است. همان گونه که یک فرد رفتارهای مطلوب اجتماعی و عاطفی را در بستر خانواده می آموزد توانایی تنظیم درآمد و هزینه ها نیز یکی از مهارت هایی است که تجربیات و تمرینات دوران کودکی نقش عمده ای در پرورش این توانمندی دارد. کسب مهارت لازم در این حوزه نه تنها بر ساماندهی امور مالی تاثیر دارد بلکه توانایی مسئولیت پذیری و اندیشیدن به عواقب رفتارها را نیز در کودک تقویت می کند. تمرین برای «مدیریت کردن پول تو جیبی» حتی می تواند بر مهارت مدیریت زمان و برنامه ریزی نیز تاثیر داشته باشد.
معمولاً از سنین 5 یا 6 سالگی کودک نسبت به پول یا معاوضه آن با کالا تمایل پیدا می کند، بنابراین آموزش مهارت مدیریت امور اقتصادی را می بایست از همین سنین شروع کرد در ادامه به چند نمونه از راهکارهایی که به منظور تقویت این مهارت در کودکان مفید خواهد بود اشاره می شود:
۱ - از همان دوران خردسالی در قالب بازی به او آموزش دهید که با ارائه پول کالایی را دریافت کند. یا در قبال برخی رفتارهای مطلوب پول اندکی را در اختیارش بگذارید.
۲ - تمکن مالی والدین دلیل خوبی برای در اختیار قرار دادن پول زیاد به کودک نیست زیرا او هرگز از این طریق مدیریت منابع مالی را نمی آموزد و با هر میزان ثروت نهایتاً ورشکسته خواهد شد. همچنین به این بهانه که هنوز کوچک است و در بزرگ سالی این توانمندی را کسب خواهد کرد با مسائل خیلی سهل گیرانه رفتار نکنید زیرا یادگیری صحیح هر رفتاری در کودکی آغاز می شود.
۳ - سعی کنید از همان سنین خردسالی میزانی معین از پول را در قالب یک زمان بندی مشخص در اختیار کودک قرار دهید این میزان باید ثابت باشد و در ابتدای کار در زمان هایی با فاصله کوتاه به کودک داده شود به عنوان مثال هر سه روز یا در انتهای هر هفته.
۴ - به صورت واضح مشخص کنید که کودک این پول را در چه راهی می تواند هزینه کند تا او از محدودیت ها و آزادی هایش مطلع باشد و بتواند این ابعاد را در نحوه خرج کردن خود در نظر بگیرد.
۵ - به قوانین مالی تعیین شده پایبند باشید تا او در صورت ولخرجی و رعایت نکردن محدودیت هایش با شرایط نامطلوب مالی مواجه شده و از عواقب رفتارش نکات جدیدی را بیاموزد. البته اگر مشکلات مالی کودک تبدیل به بحران شد بهتر است تسهیلاتی را برای او در نظر بگیرید تا آسیب نبیند.
۶ - انصاف را رعایت کنید! میزان اندکی پول برای رفع مجموعه نیازهای گسترده، تنها اضطراب کودک را افزایش می دهد و حس ناتوانی و عدم موفقیت را برای او به همراه خواهد داشت. بنابراین تحت فشار قرار دادن ما از نظر مالی نه تنها در پیشرفت او مؤثر نخواهد بود بلکه او را از پذیرش مسئولیت ها دور می سازد.
همچنین باعث می شود تا شرایط بیرونی را بیش تر از توانایی خود در مدیریت منابع مالی اش تاثیرگذار بداند در نتیجه احساس کند وقتی بر شرایط کنترلی ندارد فایده دقت داشتن در امور مالی بی فایده است.
۷ - در صورت رعایت قوانین او را مورد تشویق قرار دهید مثلاً چنانچه پس اندازی را جمع آوری کرد می توانید پول تو جیبی او را افزایش داده یا کمک هزینه ای را برایش در نظر بگیرید.
۸ - وقتی فرزندتان به عنوان عیدی یا هدیه پولی به دست می آورد، برای هزینه کردن آن پول برنامه بریزید. مثلاً اینکه بخشی از آن را در قلکش بیندازد و یا همراه شما به بانک آمده و خودش آن را در حسابش پس انداز کند.
۹ - در ابتدای کار تاکید زیادی بر پس انداز نداشته باشید بلکه تاکید بر رساندن پول به سررسید بعدی پرداخت پول توجیبی از اهمیت بیش تری برخوردار است.
۱۰ - پس انداز کردن او را هدفمند کنید مثلاً در صورتی که تمایل به خرید وسیله ای دارد به او پیشنهاد دهید که اگر بخشی از هزینه های آن کالا را خودش پس انداز کند بقیه قیمت آن را شما پرداخت خواهید کرد.
۱۱ - درباره توانایی و محدودیت های مالی خانواده با او صحبت کنید تا ارزش پول را دریابد اما نیازی نیست که دلیل تهیه نشدن تمامی کالاها یا خواسته های او را "بی پولی" عنوان کنید زیرا از این طریق توانایی و عزت نفس خودتان به عنوان والدین را در چشم او حقیر ساخته و اهمیت پول را بیش از آنچه واقعاً هست جلوه می دهید.
۱۲ - فراموش نکنید که آموزش مدیریت مالی در بستر روابط گرم و صمیمی خانواده بسیار موثرتر از قوانین خشک و سخت گیرانه ای است که منجر به تشویش در محیط خانواده می شود.
۱۳ - گه گاه شرایطی را فراهم کنید تا از پول خود در راه تفریح و لذت بردن نیز استفاده کند یا آن را برای اموری که برای سلامتش مفید است، خرج کند، با این کار به دو هدف دست خواهید یافت اول آن که قدر شرایطی را که شما برای آسایش او فراهم می کنید را می فهمد و همچنین درک می کند که پول می تواند در زمان مقتضی برای تفریح نیز مصرف شود.
۱۴ - او را تشویق کنید تا گاهی برای دیگران هدیه ای هرچند کوچک تهیه کرده و یا حتی مبلغی هر چند ناچیز را به نیازمندان کمک کند از این طریق او می آموزد که هدف های عالی تری از پس انداز کردن وجود دارد و ارزش های انسانی از اهمیت بالاتری نسبت به جمع آوری پول برخوردار است.
۱۵ - تمامی اینگونه رفتارها زمانی تاثیرگذار خواهد بود و عمیقاً در نهاد کودک فرهنگ سازی خواهد شد که به صورت پیوسته از سوی والدین پیگیری شود و در کردار خود والدین نمود داشته باشد. بنابراین مهم است که والدین نسبت به عملکرد خود در امور مالی دقت کنند.
خطر آسیبهای اجتماعی برای سرمایههای جوامع
اجتماع > جامعهشناسی- آسیبهای اجتماعی، یکی از مهمترین موضوعات مرتبط با سلامت اجتماعی، ثبات داخلی و امنیت عمومی هر کشوریست.
میزان موفقیت هر کشوری در مهار آسیبهای اجتماعی، کارایی نظام اجتماعی در آن جامعه را نشان میدهد. افزایش آسیبهای اجتماعی، باعث افزایش هزینههای اجتماعی و اقتصادی میشود و اجازه نمیدهد سرمایههای انسانی و مادی کشور در مسیر رشد و توسعه و تعالی کشور و چشمانداز آن هدایت شود. تحقق عمده ویژگیهایی که برای فرد و جامعه مطلوب در سند چشمانداز نظام ترسیم شده است، علاوه بر ایجاد مقتضیات و شرایط مساعد برای رشد و تعالی فردی و جمعی، منوط به حل و رفع آسیبهای اجتماعی موجود است. در ادامه سلسله نوشتارهای «برنامهای برای پیشرفت و عدالت»، در نوشتار حاضر بحث آسیبهای اجتماعی از منظر چالشهای پیش روی جامعه و راهبردهای پیشنهادی «برنامهای برای پیشرفت و عدالت» برای گذر از این آسیبها از نظرتان خواهد گذشت.
الف) آسیبهای اجتماعی:
تاکنون رویکرد اصلی پرداختن به آسیبهای اجتماعی در کشور، رویکردی معلولمحور بوده و در آن به درمان، بیش از پیشگیری توجه شده است.
مهمترین زمینههای آسیبهای اجتماعی کشور «بیکاری»، «فقر»، «بیاعتمادی»، «احساس بیعدالتی و تبعیض اجتماعی»، «اختلال هویت» و «ضعف ارزشهای اخلاقی» عنوان شده است. در حوزه مصادیق اولویتهای مشکلات اجتماعی، بر «اعتیاد»، «خشونت»، «فساد و فحشا» و «افزایش جرائم» تأکید شده است.
از مهمترین چالشهای
اساسی در این حوزه موارد زیر را میتوان نام برد:
* نبود نگرش جامع و سیستمی به مشکلات و آسیبهای اجتماعی و ضعف سیاستهای
اجتماعی مشخص و اثرپذیری انفعالی وضعیت اجتماعی از تصمیمات اقتصادی
* ضعف نظام پایش و مراقبت مشکلات و آسیبهای اجتماعی و برخورد
تأخیری در شناخت مشکلات اجتماعی و اقدامات برای کاهش و کنترل آنها
* تعارض و ناهمگرایی نهادهای جامعهپذیری در ترویج ارزشها و هنجارهای
اجتماعی (خانواده، آموزش رسمی، رسانهها و گروههای همسالان)
* کیفیت و اثربخشی پایین یا نارسایی نظام جامع اصلاح و تربیت در
زندانها و کمتوجهی برنامهها به امکان بازگشت مجرمان جوان به آسیبها و جرائم
* گسترش احساس محرومیت نسبی، تغییرات روزافزون و فزاینده در
انتظارات، خواستهها و کم و کیف نیازهای مادی و فرامادی در اقشار وسیع جامعه
* ورود هنجارهای متفاوت با هنجارهای موجود بر اثر افزایش
ارتباطات جهانی از طریق فضاهای مجازی رایانهای، اینترنت و امکانات ماهوارهای و
گسترش شکاف بین فرهنگ رسمی و فرهنگ واقعی
* کاهش میانگین سن افراد دچار مشکلات اجتماعی، بزهکاران و مجرمان در کشور
* دسترسی نسبتا آسان جوانان و نوجوانان به امکانات و شرایط مستعد
برای فعالیتهای مشکلزا و جرمزا
* سودآوری بالا و رونق بازار عرضه و تقاضای کالاها و خدمات مرتبط
با آسیبها و مشکلات اجتماعی.
با توجه به چالشهای
مطرح شده میتوان به توقف رشد و کاهش آسیبهای اجتماعی در کشور، تعالی سبک زندگی
ایرانیان برمبنای آموزههای دینی و ملی، افزایش سطح سلامت اجتماعی و امنیتی جامعه
و افزایش سطح شاخصهای امید به آینده کشور، آینده شغلی و آینده فردی بهعنوان اصلیترین
اهداف اشاره داشت. موارد زیر از اصلیترین راهبردها و اقدامات اساسی برای تحقق
اهداف مذکور است:
* تقویت نگرش برنامهمحور و مسئلهمحور
به حوزه آسیبهای اجتماعی
* ایجاد سیستم یکپارچه برنامهریزی با
هدف پیشگیری و مداخله در حوزه مقابله با آسیبهای اجتماعی
* احیای سنتهای مناسب دینی و اجتماعی و
تربیت دینی، اخلاقی و جنسی
* توسعه مشارکتهای اجتماعی و احیای ظرفیتهای
قانون اساسی درباره مشارکت معنادار مردم در امور اجتماعی (با رویکرد توسعه سلامت
اجتماعی، پیشگیری و درمان آسیبهای اجتماعی)
* بهرهگیری از ظرفیتهای پیشگیرانه قانونی
در مسیر جلوگیری از بروز مشکلات و آسیبهای اجتماعی و کاهش آنها
* توانمندسازی و بازتوانی گروههای آسیبدیده
اجتماعی و بازتوانی آنان با هدف کنترل و زیانکاهی آسیبهای اجتماعی
* توسعه و افزایش سطح سرمایه اجتماعی در
کشور
* افزایش کیفیت خدمات عمومی و سرعت
بخشیدن به روند توسعه، عمران و آبادانی کشور برای بهبود کیفیت زندگی شهروندان
* واقعگرایی در مواجهه با آسیبهای اجتماعی
(پرهیز از انکار و بزرگنمایی و سیاهنمایی)
* تشکیل ستاد ملی پیشگیری و کنترل آسیبهای
اجتماعی در کشور با هدف برنامهریزی جامع، هماهنگی میان بخشها و نظارت جامع بر
برنامهها
* استقرار نظام مدیریت کیفیت و تدوین
استانداردهای مدیریت خدمات در بخشهای اجتماعی و حمایتی
* توسعه مراقبت و نظارت همگانی در قالب
گروههای محلی با رویکرد جامعهمحوری و پیشگیری از تشدید آسیبها با مشارکت انجمن
معتمدان، شورایاران و نهادهای مردمی در سراسر شهرهای کشور
* احیای کنترل اجتماعی، نظارت همگانی و امر
به معروف و نهی از منکر
* گسترش آموزش مهارتهای زندگی و مهارتهای
اجتماعی از طریق نظامهای آموزشی و تربیتی و رسانه ملی و شهرداریها
* شناسایی نقاط آسیبخیز و بحرانزای اجتماعی
در بافتهای شهری و حاشیه شهرها و ارائه خدمات پیشگیری و حمایتهای اجتماعی
* گسترش دسترسی به خدمات سلامت روانی-
اجتماعی، مشاوره روانشناختی و توسعه خانههای سلامت در شهرها و محلات و... با هدف
پیشگیری از بروز مشکلات و اختلالات روانی و ترویج فرهنگ سلامت و بهداشت روان در
کشور
* بهسازی و توسعه روستایی از طریق تقویت
نقش تشکلهای مردمی (شوراهای روستایی، دهداریها و...)، با هدف افزایش سرانههای
خدماتی و کاهش عوامل مؤثر در مهاجرت
* افزایش هزینههای ارتکاب جرم و بزهکاری و
افزایش احساس ناامنی برای مجرمان و بزهکاران از طریق افزایش سطح فناوریهای کشف
جرم، سرعت عمل پلیس و اعمال عادلانه قانون و مجازاتهای سنگین اجتماعی بدل از حبس
برای مجرمان
* تشکیل بانک اطلاعات جامع و یکپارچه مشکلات
و آسیبهای اجتماعی
* کاهش احساس محرومیت نسبی از طریق
برنامههای فرهنگسازی و رسانهای با هدف ترویج فرهنگ قناعت.
اعتیاد
پدیده اعتیاد در جهان امروز بهصورت یک بیماری مهلک،
باعث از بینرفتن سرمایههای انسانی و خسارات فراوان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی
شده است. کشور ما نیز به علل مختلف بیش از سایر کشورها در معرض این آسیب گسترده
قرار گرفته است. بر این اساس، ضرورت دارد با این موضوع که خود زمینهساز آسیبها و
ناهنجاریهای متنوع دیگری است، مبارزه برنامهریزیشده و قاطعی صورت پذیرد. وجود
عوامل زمینهساز مانند بیکاری، فقر، حاشیهنشینی و اسکان غیررسمی، سستشدن بنیاد
خانواده، نابرابریهای اقتصادی و احساس محرومیت نسبی در گسترش اعتیاد در جامعه،
گسترش و افزایش تنوع موادمخدر در کشور و توسعه بازارهای جدید در این زمینه، سهولت
دسترسی به موادمخدر و آسانبودن دسترسی به مواد روانگردان، روزآمد و جذاب نبودن و
نیز کافینبودن برنامههای اوقات فراغت و تفریحات سالم و برنامههای فرهنگی، هنری
برای نوجوانان و جوانان از اصلیترین چالشها در مورد اعتیاد است.
جلوگیری از رشد تعداد
معتادان و کاهش آنها و میزان مصرف موادمخدر در جامعه اصلیترین هدف برای ریشهکنکردن
این معضل اجتماعی است که با بهکار بستن راهبردها و اقدامات اساسی ذیل میتوان به
رسیدن به آن امید بست:
* افزایش اثربخشی و کارایی برنامههای درمانی و ترک اعتیاد از طریق اصلاح
ساختار مدیریت مبارزه با موادمخدر در کشور
* افزایش خطرها و هزینه تولید و عرضه موادمخدر و روانگردان با
هدف محدودسازی فرصتهای عرضه و کاهش سطح دسترسی به موادمخدر
* ایجاد زمینههای بازگشت مجدد و پایدار معتادان به جامعه و
پذیرش اجتماعی آنان
* پایش، ارزیابی و رصد علمی با هدف ارزیابی دقیق نتایج برنامههای
کاهش تقاضا
* تدوین و معرفی الگوهای موفق در پیشگیری، درمان، بازپروری و
کاهش خطرات سلامت ناشی از اعتیاد
* پیشبینی مشوقهای لازم برای معتادانی که موفق به ترک پایدار
اعتیاد میشوند.
* حمایتهای نظاممند از گروههای در معرض خطر
* ظرفیتسازی و شبکهسازی سازمانهای مردمنهاد در امر پیشگیری
از اعتیاد
* استفاده از دیپلماسی فعال در ارتباط با کشورهای عرضهکننده
موادمخدر در سطوح عالی با هدف پیشگیری و کنترل ورود موادمخدر به کشور.
تحکیم خانواده
خانواده، اساسیترین نهادی است که به اعضای خود احساس
امنیت و آرامش میدهد و منشأ محبت پایدار و ارضای طبیعی نیازهاست. این نهاد،
پایدارترین و مؤثرترین عامل حفظ هویت و انتقال ویژگیهای فرهنگی به نسلهای متوالی
بوده است. به موازات گسترش جوامع و تعاملات آنها و بهدلیل محدودیتهایی که در
برخی از مقاطع و دورههای زمانی وجود داشته، این نهاد اصیل -که رکن رکین جامعه
انسانی است- دچار آفتها و آسیبهای فراوانی شده که برای تحکیم و تداوم آثار و
برکات آن باید برنامهریزیها و اقدامهای راهبردی به عمل آید. افزایش سن ازدواج
جوانان و ضعف مسئولیتپذیری جوانان برای ورود به عرصه زندگی، کاهش کارکرد نظارتی
خانواده، کاهش نقشهای تربیتی خانواده و نبود مهارتهای لازم در رویارویی با پدیده
تفاوتنسلی، تجملگرایی و گرایش بیشتر خانوادهها به مصرفگرایی و افزایش میزان
طلاق در جامعه، افزایش خانوادههای خودسرپرست و بدسرپرست و نبود حمایت بیمهای
کافی از زنان سرپرست خانوار و وجود چالشهای اقتصادی درباره تشکیل خانواده در کشور
از اساسیترین چالشها در مسائل مربوط به آسیبهای خانواده است.
تحکیم خانواده، کاهش
میزان سن ازدواج، افزایش مهارتهای ارتباطی و اجتماعی جوانان و افزایش آگاهیهای
مربوط به ازدواج میان آنان، کاهش میزان طلاق در جامعه و بهبود کیفیت زندگی زنان
سرپرست خانوار در ابعاد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی از مهمترین اهداف در این موضوع
است که برای دستیابی به آنها راهبردها و اقدامات اساسی زیر میتواند تا حدودی مؤثر
واقع شود:
* بهبود شرایط و وضعیت اقتصادی خانوارها
* فرهنگسازی و ترویج الگوهای موفق ازدواج و زندگیهای پایدار
* افزایش برنامههای قانونمند آموزش مهارتهای زندگی قبل از ازدواج و حین
ازدواج
* تقویت اخلاق، معنویت و صمیمیت در خانوادهها، پرهیز از ترویج
فرهنگ تجمل و رقابتهای ناسالم میان خانوادهها
* افزایش مراکز مشاوره خانواده توسط بخش غیردولتی و با نظارت و
حمایت دولت
* افزایش کیفیت ارائه خدمات و افزایش دسترسی به خدمات اجتماعی و
دامنه حمایتهای بیمهای زنان سرپرست خانوار
* تصحیح نگرش جامعه نسبت به زنان مطلقه و سرپرست خانوار و توسعه
سرمایه اجتماعی و افزایش تعاملات اجتماعی برای این قشر
* تدوین سند ملی توانمندسازی زنان سرپرست خانوار
* کارآفرینی و ایجاد زمینههای آموزش و اشتغال زنان سرپرست
خانوار با هدف رسیدن بهخودکفایی اقتصادی خانواده
* تعیین جایگاه حقوق زنان سرپرست خانوار در قانون و جامعه
* فراهم کردن زمینه دسترسی آسان جوانان به ازدواج.
قانون گریزی
نظام اجتماعی کلان، از نظمها و انضباطهای خرد و متوسط
پدید میآید و قانونگریزی در نقطه مقابل نظمپذیری قرار دارد. قانونگریزی،
مصادیق و شیوههای بسیار زیادی دارد که همه انواع تخلف، بزه و جرم را دربرمیگیرد.
هرگونه قانونگریزی، بهنوعی تعرض به حقوق دیگران و منافع و مصالح جمعی است و در
احساس رضایت محیطی و کیفیت زندگی، بهشدت تأثیر دارد و بهواسطه مسری بودن و
تأثیرگذاری آن در رفتارهای مشهود دیگران، نیازمند برنامهریزی برای توجه و مراقبت
بیشتر است.
از مهمترین چالشهای اساسی در این حوزه میتوان به
موارد زیر اشاره کرد:
* فقدان نگرش استراتژیک و یکپارچه به فرهنگسازی نظم و قانونپذیری
* گرایش به ضدارزش تلقیشدن فرهنگ قانونگرایی و قانونپذیری
* ضعف در کیفیت قانونگذاری، تعدد و تعارض قوانین، شفاف، روان و
عامه فهمنبودن قوانین و مقررات و تعداد زیاد ناسخ و منسوخ در قوانین و مقررات
* نبود ضمانتهای اجرایی قوی در برخورد با نقض و عدماجرای
قوانین در سطوح مختلف
* رایجشدن اقدامات خلاف قانون (که برای متخلفان در کوتاه مدت
نتایج به ظاهر مثبتی بهدنبال دارد.)
* نادیده گرفته شدن برخی از تخلفات بهدلیل ناچیز تلقی کردن آنها.
بهبود سطح قانونپذیری،
افزایش سطح نظم و انضباط اجتماعی و افزایش سطح و کیفیت کنترل و نظارت اجتماعی را
میتوان از اصلیترین اهداف در این زمینه مورد اشاره قرار داد که توجه به راهبردها
و اقدامات زیر برای تحقق آنها ضرورت دارد:
* ترویج فرهنگ و ارزشهای قانونپذیری بهعنوان
پایه و اساس رشد و توسعه کشور
* کاهش حجم قوانین و مقررات و جلوگیری از
تصویب قوانین متعارض در مسیر افزایش سطح مقبولیت کیفی قوانین و مقررات
* کاهش زمینهها و عوامل اصلی مخل نظم و انضباط اجتماعی
* تقویت زیرساختهای نظارت همگانی و مردمی و
ترویج فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر
* استانداردسازی و محدودسازی سطوح سازمانی
مسئولان کشور در صدور دستورالعملهایی که برای مردم تعیین تکلیف میکنند.
* پیشبینی جرائم تصاعدی برای متخلفان دارای
مناصب کشوری، لشکری و علمی
* طراحی شاخصهای اندازهگیری میزان رعایت
قوانین و مقررات، نظم اداری و اجتماعی بین قوای سهگانه، سازمانها، نهادها و
جامعه و اعلان نتایج ارزیابیهای مربوط به جامعه و ریشهیابی علل قانونگریزی
* اصلاح قوانین و مقررات موجود برای وضع و
اعمال جریمههای سنگین پلکانی در برخورد با قانونشکنان
* بستن گلوگاههای بروز تخلف و کاهش سطح تماس
مردم با دستگاههای اجرایی از طریق راهکارهایی مانند توسعه دولت الکترونیک و...
* توسعه و تعمیق فرهنگ مطلوب ترافیک بهعنوان
مشهودترین چهره نظم و انضباط و قانونپذیری
* نظرخواهی منظم از شهروندان درباره رویههای
قانونی در مراکز اجرایی و اعلان عمومی نتایج آنها
* پیشبینی قوانین لازم برای ممنوعکردن تصدی
برخی از مسئولیتهای اجتماعی مانند مدیریتها، نمایندگی مجلس، قضاوت و نظیر آن
برای کسانی که تعداد تخلفات قانونی آنان از حد تعیینشده تجاوز کند.
ب) امنیت عمومی و اجتماعی:
امنیت از خواستهای اصیل و فراگیر جوامع انسانی است که بدون آن، امکان توسعه و رفاه مقدور نیست و پیشنیاز هرگونه پیشرفت و آسایش است. امنیت، بستر توسعه و تعالی و یکی از مهمترین نتایج و ثمرات آن است. امنیت، سطوح و عرصههای متنوعی دارد ؛ از امنیت ملی (که برابر با امنیت یک کشور در نظام بینالملل است) تا امنیت عمومی (که ناظر بر تولید و حفظ شرایطی است که در آن منابع، مصالح و حقوق افراد، نهادها و گروههای اجتماعی تأمین میشود).
در کشور ما بسیاری از شاخصهای عینی امنیت نسبت به سایر کشورهای جهان در وضعیت نسبتا مطلوبی قرار دارد اما احساس امنیت در حد مطلوب وجود ندارد. جوامع مختلف با داشتن تأمین اجتماعی عام و رعایت نظم و انضباط رفتاری بین شهروندان، از احساس مطلوب امنیت برخوردارند اما متأسفانه در کشور ما به سبب نارساییهایی که در دو مقوله مذکور وجود دارد، از سطح مطلوبی از احساس امنیت بهرهمند نیستیم.
از اساسیترین چالشها در حوزه امنیت اجتماعی میتوان به شکلگیری احساس ناامنی در جامعه، توجه اندک به توسعه اجتماعی و مسئولیتهای پیشگیری از زمینههای آسیبزا و همچنین درنوردیده شدن مرزهای سنی، جنسی، صنفی، قشری در ارتکاب به تخلف و جرم، تهاجم فرهنگی دشمنان فرامرزی و تحریکپذیری برخی از اقشار و گروههای اجتماعی و تکثر ابزار و روشهای تولید، توزیع، انباشت و مصرف موادمخدر سنتی، صنعتی و هورمونی، پدیدارشدن خرده فرهنگهای کجرو و انحرافی بهصورتهای مختلف و مخدوشکردن امنیت اخلاقی و فرهنگی جامعه، پدیده محرومیت نسبی و افزایش احساس بیعدالتی و پتانسیل خشونت در جامعه اشاره کرد.
افزایش سطح احساس
امنیت و آرامش در مردم، بهبود سطح نظم و انضباط اجتماعی و مهار و کنترل تخلفات و جرائم
از اصلیترین اهداف در این مقوله است که توجه به راهبردها و اقدامات اساسی زیر میتواند
در دستیابی به آنها مؤثر باشد:
* طراحی مدل بومی و الگوی پایدار برای مدیریت بحرانهای امنیتی
* تقویت روحیه اجتماعی و تقدم داشتن مصالح جمعی بر منافع فردی و
احترام به قانون و نظم عمومی بهعنوان فرهنگ رایج جامعه
* ایجاد همکاری متقابل نظاممند بین همه دستگاههایی که بهطور
مستقیم یا غیرمستقیم در عرصههای نظم و انضباط اجتماعی دخیل هستند (مدیریت محیط
تعاملی امنیت عمومی).
* مراقبت از حریم خصوصی و به حداقل رساندن تفتیش و برخورد با
مواردی که مصداق هتاکی و حرمتشکنی علنی در عرصه عمومی نیستند.
* ساماندهی بخش مناطق حاشیهنشین و پیشگیری و کنترل ناهنجاریهای
عمومی ناشی از آن
* کاهش موقعیتهای جرمخیز و آسیبزا از طریق:
* پیگیری و حمایت از دیدگاهها و برنامههای توسعه اجتماعی
* ایجاد زمینههای دفاع اجتماعی و نظام جامع
پیشگیری چند لایه
* توسعه سامانههای مشاوره و مددکاری اجتماعی.
* تقویت امکان مشارکت و نظارت جمعی بر روندهای بهبود و افزایش
سرمایههای اجتماعی از طریق احیا و فراگیر کردن امر به معروف و نهی از منکر
* بهرهگیری بیش از پیش از ظرفیتهای خانوادهها، نهادهای آموزشی
و رسانهای برای پیشگیری و مقابله با ناهنجاری های فرهنگی و اجتماعی
* بسترسازی برای ایجاد فضای نقد و نظارت همگانی و پاسخگویی
مدیران متولی امنیت عمومی در کشور
* افزایش سطح مهارتهای اجتماعی نیروهای انتظامی در مواجهه با مردم
و افکار عمومی و همچنین نهادینهسازی احترام به مردم و تکریم ارباب رجوع
* توسعه امنیت محلهها با همکاری متقابل مردم و نهادهای مردمی با
نهادهای امنیتی (امنیت محلهمحور).
ج) ورزش:
ورزش، نقش مؤثری در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع دارد. در کشور ما هم بهدلیل جوانبودن بافت جمعیتی و علایق عمومی و تأثیر آن در شادابی و سلامت مردم، اهمیتی دوچندان یافته است. براساس سطح مشارکت افراد میتوان ورزش را در سه بعد همگانی، تربیتی و قهرمانی بررسی و مطالعه کرد که در این مختصر تنها به چالشهای اساسی، اهداف و راهبردها و اقدامات اساسی در ورزش همگانی و تربیتی بسنده میکنیم.
ورزش همگانی و تربیتی
ورزش همگانی، یکسری فعالیت بدنی خودآگاه، جمعی و دلخواه
است که بهمنظور کسب سلامتی، ارتقای وضعیت جسمی بدن و همچنین استفاده مناسب از
اوقات فراغت انجام میشود. در ورزش همگانی مشارکت افراد برای کسب آمادگی، سلامت،
شادابی، لذت، طراوت، نشاط و تفریح است. فعالیتهای این سطح بسیار متنوع است.
ورزش تربیتی، ورزشی است که از طریق آن، فرد در قالب خانواده و نهادهای رسمی آموزشی، بهصورت آگاهانه در دورههای خاص، مهارتهای ورزشی را فرا میگیرد بهگونهای که به نقش و ارزش این فرایند در سلامت جسمی و روحی و موفقیت در زندگی نیز پی ببرد.
از اساسیترین چالشها در ورزش همگانی و تربیتی میتوان به عدمتناسب امکانات ورزشی و جمعیت متقاضی آن بهخصوص برای بانوان و جانبازان و معلولان، افزایش هزینههای استفاده از امکانات ورزشی و دشواری استفاده از آن برای عموم مردم، کمبود اعتبارات، فضا، امکانات و تجهیزات کافی و مربیان ورزشی متخصص برای فعالیتهای ورزشی تربیتی و کم توجهی تصمیمگیران به نقش پایهای ورزش مدارس اشاره کرد.
گسترش ورزش همگانی،
افزایش سطح سلامت جامعه از طریق ورزش همگانی و توسعه کمی و کیفی ورزش پرورشی و
تربیتی در مراکز آموزشی از مهمترین اهداف در این زمینه است که با توجه به
راهبردها و اقدامات زیر میتوان به دستیابی به آنها امیدوار بود:
* ایجاد سازوکارهای ورزش همگانی بهعنوان بخشی از سبک زندگی
اسلامی- ایرانی
* افزایش سهم اعتبارات ورزشهای همگانی از محل منابع اختصاصیافته به ورزش
کشور
* تغییر برخورد تصدیگرایانه دولت به رویکرد حمایتی از بخشهای
عمومی و مردمی و راهبری ورزش همگانی
* توسعه کارکردهای ورزش تربیتی برای افزایش بلوغ علمی، روانی،
حرکتی و اخلاقی بین دانشآموزان و دانشجویان و ایجاد عادت به ورزش روزانه
* گسترش فضاها و اماکن ورزشی بهویژه برای بانوان و جانبازان و
معلولان
* برنامهریزی برای توسعه ورزش روستایی با تأکید بر ورزشهای
بومی و محلی
* واگذاری مدیریت اماکن ورزشی به شهرداریها، هیأتها و انجمنهای
ورزشی و بخش خصوصی
* تقویت ارتباطات بین المللی ورزش دانشجویی و دانشآموزی و بهرهگیری
از دستاوردها، الگوها و تجارب جهانی در برنامههای ورزشی تربیتی
* توجه ویژه به استعدادیابی مدارس و هدایت نظاممند و هدفمند این
استعدادها
* بهکارگیری امکانات موجود برای انجام فعالیتهای ورزشی پس از
ساعات رسمی در مدارس.