زندگی دنج

زندگی دنج

اجتماعی
زندگی دنج

زندگی دنج

اجتماعی

پاسخ به 8 مشکل در اتاق مشاوره خراسان



پاسخ به 8 مشکل در اتاق مشاوره خراسان
خراسان - مورخ پنج‌شنبه 1392/10/05 شماره انتشار 18585
حسادت باجناق‌ها، ازدواج مجدد و اختلافات زناشویی

درمان لکنت زبان در بزرگسالان

پسری 25 ساله هستم، لیسانس و شغل آزاد دارم. به دلیل لکنت زبان جرأت رفتن به خواستگاری را ندارم.خجالت می کشم طرف مقابلم این موضوع را بفهمد.

آسیه امیدوار- کارشناس ارشد روان شناسی: لکنت زبان، نوعی اختلال ارتباطی است که باعث ایجاد وقفه در توانایی فرد برای شکل دهی کلمات و جملات لازم به منظور برقراری ارتباط کلامی با دیگران می شود. در پدید آمدن این اختلال عوامل فیزیولوژیکی،عاطفی،اجتماعی و یا ترکیبی از آن ها نقش دارند.این اختلال معمولا از سنین ۴-۲ سالگی که کودک آغاز به صحبت می کند خود را نشان می دهد اما در برخی افراد در سنین شروع مدرسه و یا در دوران بلوغ نمایان می شود.

از عوامل موثر بر لکنت، می توان به عوامل زیستی و روانی- اجتماعی اشاره کرد:

* عوامل زیستی:مثل آسیب های قبل از تولد،حین تولد و دوران کودکی، وجود ناهنجاری هایی در دستگاه صوتی

* عوامل روانی-اجتماعی:مثل احساس تهدید و ناامنی،احساس پذیرفته نشدن از سوی اعضای خانواده، احساس اضطراب در موقعیت های ویژه، شوک های عاطفی و روانی

درمان انتخابی برای لکنت زبان استفاده از روش های رفتاری،اصلاح روش تنفس و مراجعه به گفتاردرمانگر است.

دارو درمانی در این اختلال(به جز در موارد خاص)جایگاهی ندارد و یک گفتاردرمانگر نقش موثرتری در این خصوص ایفا می کند.البته گاهی باید از کمک یک روانشناس نیز بهره برد چون در بسیاری از موارد یک علت روانی و یک اضطراب نهفته در این اختلال وجود دارد که باید آن را شناخت و برطرف کرد.

۴ توصیه به افراد مبتلا به لکنت زبان:

1) همواره سعی کنید در هنگام صحبت کردن آرامش داشته باشید. خونسرد باشید و ارتباط چشمی خود را با مخاطب حفظ کنید.

2) لکنت زبان یک مشکل قابل حل است.پس به عنوان یک نقطه ضعف به آن نگاه نکنید، آن را بپذیرید و درصدد درمان و رفع آن برآیید.

3) به هنگام صحبت کردن همه حواس خود را متوجه لکنت خود نکنید بلکه بیشتر روی انتقال منظور خود متمرکز شوید.

4) سعی نکنید لکنت خود را از دیگران پنهان کنید.اگر مخاطب شما از این مشکل باخبر باشد راحت تر آن را می پذیرد.

بهتر است با درنظر گرفتن این نکات حتما از یک گفتاردرمانگر و یا یک روانشناس کمک بگیرید.ضمن این که شما را دعوت می کنم سری به سایت انجمن لکنت ایران(www.loknat.org) بزنید و از تجارب مشابه، راهکارها، برنامه ها و جلسات گروهی حضوری و اینترنتی آن مطلع شوید. نکته آخر این که هیچ گاه به خاطر این مشکل کوچک خود را از موقعیت های مهم زندگی محروم نسازید.حتما در عین حال که برای رفع این موضوع گام بر می دارید،به فکرتشکیل زندگی خود نیز باشید.چه بسا در کنار یک همسر و همراه مطمئن بخش زیادی از این مشکل به خودی خود برطرف شود.

نگرانی از ازدواج مجدد برادر

سلام، چه واکنشی درباره ازدواج مجدد برادرم نشان دهم؟ آیا نصیحت فایده ای دارد که تصمیم خود را عوض کند؟ چه رفتاری با او داشته باشم؟

سیمین قربانی-کارشناس ارشد مشاوره خانواده

مخاطب عزیز نگرانی شما درباره زندگی برادرتان قابل درک است.

درصورتی که برادرتان در حال حاضر همسر دارند. در ابتدا توصیه می کنم با برادرتان صحبت کنید و دلایل این تصمیمش را جویا شوید.

با خانواده فعلی برادرتان نیز صحبت کنید و ریشه اصلی مشکل را بیابید.

چه بسا مشکلات خانواده برادرتان که حل شود او از این تصمیم یعنی ازدواج مجدد منصرف شود. گاه افراد به علت نداشتن قدرت حل مسئله و ناتوانی در روبه رو شدن با مشکلات و یا پیچیده شدن مشکلات خانوادگی سعی می کنند از محیطی که دارای این شرایط است به نحوی دور شوند.

دیگر نشانه های رفتاری برادرتان از جمله افسردگی را نیز بررسی کنید. در صورتی که خودتان این تخصص را ندارید حتما با مراجعه به مشاور به این موضوع رسیدگی کنید.

اما درصورتی که برادرتان به تازگی از همسر خود جدا شده است و تصمیم دارد دوباره ازدواج کند این نکات را با وی در جریان بگذارید: نخستین عاملی که تعیین کننده آمادگی فرد جدا شده برای تشکیل زندگی مجدد است، این است که حساب و کتاب های عاطفی او در زندگی اولش برای همیشه بسته شده باشد؛ زیرا برخی از افراد همچنان بعد از اتمام طلاق، درگیر ازدواج اول خود هستند.

برای مثال هنوز به همسر سابق خود فکر می کنند و... تمام این علائم نشان دهنده آن است که رابطه هنوز حل و فصل نشده و فرد خود را از عواطف ازدواج اولش بیرون نکشیده است.

این دسته از افراد برای وارد شدن به یک رابطه عاطفی جدید نباید عجله کنند، فرد می داند که ازدواجش تمام شده، اما همچنان برای برگشت به رابطه تلاش می کند.

در این صورت گاهی اوقات بهترین کار، آن است که دوباره با همسر قبلی اش در این باره گفت وگو کند. این کار برای فرد 2 مزیت دارد:

1 - یا به فرد کمک می کند که رابطه به سمت بهبود برود و از نو شکل بگیرد.

2 - یا اینکه رابطه این بار سریع به سمت پایان پیش برود.

فرد بعد از پایان رابطه باید سعی کند پرونده ازدواجش را ببندد. یک طلاق باید بی تفاوتی و خنثی بودن فرد نسبت به همسر گذشته اش را در پی داشته باشد.

یعنی فرد با دیدن همسر قبلی خود دیگر عصبانی نمی شود، تپش قلب نمی گیرد و هیچ حس منفی و مثبتی نسبت به او ندارد، تمام  این موارد علائم پایان رابطه است و فرد می تواند با آزادی افکار خود به ازدواج مجدد فکر کند.

از اختلاف نظرهای زن و شوهری بحران نسازید

پسری 22 ساله هستم. یک سال و سه ماه پیش با دختری که 4 سال از خودم کوچک تر است، ازدواج کردم. مشکل ما این است که تفاهم نداریم و همدیگر را درک نمی کنیم.

مشاور:غفوریان- مخاطب گرامی، سعی کنید "واقع بین" باشید. در زندگی زناشویی واقع بینی به معنای این است که اختلاف بین همسران امری اجتناب ناپذیر است. اما با وجود این اختلافات شیوه کنار آمدن، شناختن یکدیگر و پذیرفتن تفاوت ها، حل تعارض و یا پیشگیری از جدی شدن تعارضات شدنی و ممکن است. کاری که شما و همسرتان باید انجام دهید این است که سعی کنید شباهت های میان خودتان را به عنوان نقاط تفاهم گسترش دهید و محبت خود را به هم ابراز کنید. این که بیان کردید همسرتان 4 سال از شما کوچک تر است، اگر منظورتان اشاره به اختلاف سنی است باید بگویم که این فاصله سنی از دیدگاه روان شناسی مناسب است! اینکه بتوانیم در زندگی زناشویی به عنوان زن یا شوهر، همسرمان را درک کنیم بستگی به این دارد که تا چه اندازه شخصیتی انعطاف پذیر داریم. اینکه تصور کنید همسر ایده آل وجود دارد، کاملاً اشتباه است. اینکه شما بتوانید به این حد از پختگی برسید که محدودیت های همسرتان را نیز مانند نقاط قوت او ببینید به ایجاد احساس خوشبختی در شما کمک می کند. اختلاف زناشویی یا نبود تفاهم را یک مسئله غیر قابل حل قلمداد نکنید و بدانید رفتاری که شما در مقابل این مسئله انجام می دهید اگر نادرست باشد می تواند آن را به یک فاجعه تبدیل کند. اگر از همسرتان و علایق و نیاز های او به قدر کافی اطلاع داشته باشید شاید بهتر بتوانید به راه حل هایی دست پیدا کنید که مورد پذیرش هر دوی شماست. بهترین راه حل برای رسیدن به تفاهم و درک متقابل راه حلی است که زن و شوهر ، هردو آن را بپذیرند. اگر ما با برخی رفتارهای همسرمان هم نظر نیستیم به معنای مخالفت با شخصیت او نیست، ممکن است شما درباره یک مسئله اتفاق نظر نداشته باشید اما این بدان معنی نیست که نمی توانید به زندگی مشترک خود ادامه دهید!

ضرورت توجه به سایر ملاک های انتخاب همسر

- پسری ۲۲ساله هستم. مدتی است در دانشگاه به دختری علاقه مند شده ام. موضوع را با خانواده مطرح کردم ولی مخالفت می کنند و دلیل مخالفت شان این است که او ۲ماه از من بزرگ تر و تک فرزند است.

مشاور: متین نژاد: بهتر است برای تصمیم گیری درباره انتخاب همسر و همچنین شناخت فرد موردنظر و خانواده اش، فرصت بیشتری رابه خود و خانواده تان بدهید شما اشاره نکردید که چه مدت است با او آشنا شدید. با خانواده تان صحبت کنید و از آن ها بخواهید که با خانواده این خانم بیشتر آشنا شوند، فرصت بیشتری را برای تصمیم گیری به آن ها بدهید. همچنین دیگر ملاک های ازدواج از قبیل همخوانی خانواده ها به لحاظ مسائل اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی و ... را حتما در نظر بگیرید.

پایانی بر دعواهای خواهر و برادری

من و خواهر کوچک ترم، همیشه با یکدیگر دعوای لفظی می کنیم. در ضمن نسبت به من حسادت هم می کند. حتی اگر تقصیر من باشد، نمی توانم کوتاه بیایم. پنج سال از او بزرگ ترم. واقعا وقتی فکر می کنم پیش پدر و مادرم و بقیه شرمنده می شوم اما دست خودم نیست.

سید محمد پاکدامن – کارشناس ارشد خانواده:

با توجه به این که شما از خواهرتان بزرگ تر هستید باید بدانید که یک نقش حمایتی دارید یعنی وظیفه دارید که مراقب خواهر کوچک ترتان باشید. زمانی که خواهر کوچک تر به هر دلیلی با شما دعوا می کند، اگر شما هم بخواهید با مقابله به مثل، برخورد یا دعوا کنید، نشان دهنده این است که هنوز خیلی بزرگ نشده اید. رفتارهای دعواگونه، رفتارهای کودکانه ای است که از فرزند بزرگ تر انتظار نمی رود. یک نکته دیگر هم این است که هر زمان که بین فرزندان دعوایی پیش می آید، بهترین حالت این است که والدین دعواها را مدیریت کنند. والدین در این مواقع باید با هر 2 فرزند صحبت کنند و به هیچ وجه فراموش نکنند که باید عدالت را رعایت کنند و حق را همیشه به فرزند بزرگ تر یا کوچک تر ندهند. همچنین والدین می توانند با فرزند بزرگ تر صحبت کنند که هر زمان، برخورد یا مشاجره ای بین او و خواهرش پیش می آید، به آن ها مراجعه کند. در این مواقع، اگر والدین با فرزندان به عدالت رفتار کنند، مشکل حسادت هم بین فرزندان حل می شود.

ورزش؛ راهی برای جلوگیری از تقویت افکار منفی

- خانمی ۲۵ساله و متأهل هستم. دچار افسردگی شده ام. استرس زیاد ی دارم. باید چه کار کنم تا فکرهای منفی و استرسم کم شود؟

اعظم متین نژاد، کارشناس ارشد روان شناسی:

خواهر گلم غمگینی حالتی است که همه ما گاهی دچارش می شویم. به خصوص وقتی دچار ناکامی یا شکست در زندگی می شویم. وقایع ناراحت کننده، از دست دادن یک رابطه یا مرگ یکی از عزیزان باعث غمگینی ما می شود. این حالت معمولا با علایمی مثل تغییر در خلق و خو، بی علاقگی به فعالیت های روزمره، کسالت، پرخوابی یا کم خوابی همراه است اما این علایم معمولا بیشتر از چند روز طول نمی کشد، اگر این علایم بیش از چند روز به طول بینجامد و باعث اختلال در زندگی روزمره شود حتما باید به یک روان شناس معتمد مراجعه کنید. برای این که استرس و افکار وسواسی کاهش پیدا کند، بهتر است سعی کنید وارد فعالیت های اجتماعی شوید که نیاز به تمرکز زیاد نداشته باشد. حتما ورزش کنید و افکار منفی را در خود تقویت نکنید. مثلا به خودتان نگویید «من نمی توانم»، در ضمن حتما تغذیه مناسبی داشته باشید. علاوه بر همه نکات یاد شده ، فراموش نکنید که دل آرام نگیرد جز با یاد خدا، بهترین کسی که حتی در روزهای سخت زندگی می توانید با او درددل کنید، پروردگار است، با خداوند صحبت کنید تا افکار مزاحم از شما دور شوند.

جلوگیری از تلنبار شدن مسائل حل نشده در ذهن

خانمی هستم 30 ساله ، خیلی زود عصبانی می شوم و همیشه با خودم و بچه هایم درگیرم و فکر و خیال و استرس زیاد دارم، دچار کم خونی و تپش قلب هم هستم.

پریسا غفوریان، کارشناس ارشد روان شناسی:

دوست عزیز، ظاهراً این مسئله ذهن شما را بسیار مشغول کرده، اما این که خودتان به این نتیجه رسیده اید که باید خشم و عصبانیت خود را کنترل کنید عالی است. به عنوان اولین پیشنهاد، سعی کنید بدون اضطراب و با قصد حل مسئله زمانی مناسب را انتخاب کنید و در آن به اولویت بندی افکارتان بپردازید. شما در درجه اول به یک نظم دهی در ذهنتان نیازمندید. این که به چه می اندیشید که شما را بیش از هر چیز نگران و عصبی می کند؟ چه مسئله حل نشده ای در ذهنتان است؟ گاهی ما به صورت ناخودآگاه تمام تعارضات درونی و بیرونی خود را که نتوانسته ایم به درستی یا به طور کامل حل کنیم به شکل پرخاشگری و عصبانیت خصوصاً روی دیگران بروز می دهیم! این امر سبب رنجش دیگران از ما، محدود شدن روابط گرم خانوادگی و در نهایت افزایش خشم بیشتر نسبت به خودمان می شود.پس اول سازمان دهی ذهنی کنید و سپس به مشخص کردن نقش خودتان در مسئله بپردازید. گاهی دررابطه با مسائلی که در حل آن ها نقش زیادی نمی توانیم داشته باشیم باید راه حل "پذیرش" را انتخاب کنیم! پذیرفتن نه به معنای سوختن و ساختن، بلکه به معنای درد را به رنج تبدیل نکردن است. در آخر، سعی کنید گذشته ای را که گذشته و آینده ای که هنوز نیامده را رها و در زمان حال زندگی کنید که آرامش روح و روان شما در گرو همین امر است. همچنین می توانید به یک روانشناس برای یادگیری مهارت های کنترل خشم مراجعه کنید. در نهایت این که حتماً با یک پزشک عمومی نیز مشورت کنید به این علت که کم خونی و تپش قلبتان می تواند عاملی باشد برای ایجاد احساس خشم در شما.

شوهرم به باجناقش حسادت می کند

نزدیک ۷سال است که زندگی مشترک را شروع کردیم. ۴سال پیش خواهر کوچک ترم ازدواج کرد شوهرم نسبت به شوهرخواهرم (باجناقش) حسادت زیادی می کند تا جایی که الان حتی دوست ندارد همزمان با آن ها به خانه مادرم برویم، حتی همیشه مرا با خواهرم مقایسه می کند و می گوید او از من زرنگ تر است! خیلی خسته شده ام. با وجود این که ما هیچ مشکل دیگری با هم نداریم ولی هر شب به بهانه های مختلف درباره این قضیه دعوا داریم!

مشاور/ قربانی: خانم گرامی در پاسخ به سوال شما باید به زوایای مختلفی توجه کرد.

برای این که بتوانید نتیجه نسبتا خوبی از این پرسش و پاسخ به دست بیاورید نکاتی را به ترتیب عنوان می کنم:

1 - شما مهم ترین شخص در زندگی همسرتان هستید و بیشتر از هرکسی با او وقت می گذرانید بنابراین به خوبی می توانید آنچه را که همسرتان به عنوان همدم از شما انتظار دارد شناسایی و سعی کنید او را خوشحال کنید.

2 - به جای بحث و مشاجره برای حل مسائل و مشکلاتی که گاه و بیگاه در زندگی زناشویی رخ می دهد با حفظ آرامش خود و همسرتان، موضوع را در زمان مناسبی مطرح کنید تا به نتیجه مطلوب برسید. مشاجراتی که در انتهای روز اتفاق می افتد به علت خستگی دو طرف غالبا بی نتیجه و بی پایان است.

3 - موضوع خواهرتان و همسرشان را نیز عمیقا بررسی کنید. گاه ما خودمان با حساس کردن اطرافیانمان نسبت به شخصی خاص و یا مقایسه های بی جا باعث ایجاد بگو مگوهای تمام نشدنی می شویم و همین موضوع دامن گیر خودمان نیز می شود. به این معنا که هم زمان ما همسرمان و یا دیگران را با بی توجهی در بوته مقایسه قرار می دهیم و این زمینه را برای مقایسه خودمان نیز فراهم می کنیم.

4 - با شناسایی نقاط قوت و ضعف خود، روی توانایی ها و ویژگی های مثبت تان تمرکز کنید و آن ها را افزایش دهید.

5 - با مطالعه بیشتر در زمینه روانشناسی مردان، سعی کنید همسرتان را بیشتر بشناسید.

در انتها توصیه می شود برای حل بهتر این موضوع به مشاوری امین مراجعه کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد